نور اسلام

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند

نور اسلام

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند


و پند ده که مؤمنان را پند سود بخشد (55)
و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (56)
از آنان هیچ روزیى نمى‏خواهم و نمى‏خواهم که مرا خوراک دهند (57)
خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است (58)سوره(51)

طبقه بندی موضوعی

بررسی نشانه‌های باستان شناسانه ایران در 2500 سال پیش هیچ گاه توسط منابع مستقل مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و به ادعاهای محققین بیگانه که احتمالاً از اتفاق همگی یهودی هستند، اعتماد شده است. با این همه ورود مستقل با مباحثی که توسط این عده بیان شده و بررسی موردی مسایل طرح شده تناقض‌های شگفت آوری را با حقایق تاریخی و بدتر از آن جعلیات فراوانی را آشکار می‌سازد که مایه شرمساری مراکز دانشگاه غرب است. دامنه این جعلیات بی‌حد و مرز بوده و غیرقابل تصور است تا حدی که شاهدیم دانشمندان پرادعای غرب از دانشگاه‌هایی که مرتب بر طبل بی‌طرفی علم و کار علمی آزاد کوبیده و هر مخالفتی با اندیشه‌هایشان را با صفاتی مانند ضدعلمی، ایدئولوژی‌گرایی، جزم اندیشی و... محکوم و طرد می‌کنند.
 
در مورد تاریخ ایران باستان ما شاهد جعلیات گسترده‌ای هستیم که همین مدعیان کار علمی انجام داده‌اند و آنها را وسیله‌ای برای اختلاف افکنی بین مردم مسلمان ایران با سایر مسلمانان جهان قرار داده‌اند. بررسی این تاریخ سازی جاعلانه در مجموعه «پاسارگاد» هر انسان منصف و پیراسته از تعصب کور را قانع می‌سازد که یک کانون توطئه‌گر بین المللی چگونه به کار پلید جعل آثار تاریخی برای منحرف کردن اذهان مردم مسلمان ایران، پرداخته است.

 

بررسی شخصیت تاریخی «کوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و کسی که بابل را فتح کرد، یهودیان را آزاد نمود و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایه‌های مادی تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با یکی از حقایق هولناک در زمینه خیانت فرهنگی و دروغ پردازی آشنا می‌کند. این جنایت فرهنگی به وسیله یک مورخ غربی یهودی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است. آستروناخ در فاصله سال‌های 1340 تا 1343 در مجموعه پاسارگاد کاخ‌هایی ساخت و آنها را به کوروش هخامنشی در 2500 سال پیش نسبت داد تا به این شخصیت مورد علاقه یهودیان هویت تاریخی مادی و قابل اثبات بخشد. برای اثبات این جعل به تصاویر و توضیحات مرتبط با آن، توجه فرمایید.
 تصویر شماره 1:

 


این تصویر سکه‌های یافته شده در مجموعه پاسارگاد را نشان می‌دهد که به کل یونانی هستند. تصاویر و نوشته‌های موجود بر سکه‌ها تماماً به خط یونانی بوده و اشکال نیز متعلق به تمدن، «هلنی» هستند. حتی یک سکه هخامنشی نیز در این مکان که آن را به کوروش می‌بخشند، یافت نشده است. آستروناخ به عنوان کسی که کار پلید و گناه نابخشودنی ساخت جاعلانه پاسارگاد را انجام داد نیز به یونانی بودن سکه‌ها که از زمان «اسکندر» آغاز شده و تا دوران سایر فرمانروایان سلوکی ادامه می‌یابد، اشاره می‌کند. وی آنها را به دو گروه تقسیم کرده و می‌نویسد: «الف؛ سکه‌های ضرب شده برای اسکندر مقدونی در خلال زندگی و بلافاصله بعد از مرگ وی و ب؛ سکه‌های سلوکوس اول از نوعی که بعدها در تخت جمشید، ضرب شده است.[1]
 
تصویر شماره 2:

برای منتسب کردن بنای پاسارگاد به کوروش از هیچ گونه فریب‌کاری از جمله نسبت دادن نقش‌های بی‌ربط به وی، کوتاه نکرده‌اند. این موضوع که مورد اقرار خود آن‌ها نیز هست جالب توجه می‌باشد. «تفاوت دیگر میان تخت جمشید و پاسارگاد در مضامین مجسمه‌ها است. در کاخ R همزادی که چهار بال و لباسی ایلامی بر تن و تاجی بیگانه و احتمالاً مصری بر سر دارد در آستانه در ایستاده است. عده‌ای این نقش را تصویر کوروش دانسته‌اند که پنداشتی کاملاً خطا است.»[2] اما هم اکنون این مجسمه کوروش فرض شده و به این بهانه که دارای بال است آن را با ذوالقرنین که در قرآن آمده است، یکی دانسته‌اند. به این موضوع در انتهای گزارش پرداخته می‌شود.
 
کار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنه جعل، دل هر جاعلی را وحشت زده می‌کرد. هرتسفلد که در ابتدا برای این کار درنظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینه آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطه موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه‌، جالب نبود و آن‌ها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشه پاسارگادسازی اعلام آمادگی نکرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم می‌دانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی که بیش‌تر به یک شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم کرده و از ایران اخراج کردند. لازم به ذکر نیست که اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوه از مستشرقین، سیاست‌مداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شکل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاه از خطری که او را تهدید می‌کرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر می‌شود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناکی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفکر آزاد وجود ندارد.»[3]
 
اما ببینیم این پاسارگاد که به کوروش منتسب می‌شود، چه ویژگی‌هایی دارد. آن را از جهات مختلفی می‌توان، ارزیابی کرد.
 
تصویر شماره 3: 
 
وجود اثر ماشین بر سنگ‌های بنای موسوم به کاخ S در مجموعه پاسارگاد که نشان می‌دهد این پایه ستون‌ها چنان‌که ادعا می‌شود قدمتی 2500 ساله نداشته و تازه تراش هستند شگفت آور است. سازندگان بنا هرجا به کمبود مصالح برخورده‌اند (مصالح پاسارگادسازان از غارت معبد یونانی جنوب تخت جمشید که به آن اشاره می‌شود، تأمین شده است) یا کار را رها کرده و یا تا حد امکان به ساختن مصالح با استفاده از ماشین‌های جدید پرداخته‌اند. این کار که به چند پایه ستون محدود می‌شود نمی‌تواند این جورچینی را پوشش دهد و خلا عدم وجود آوار، دیوارها، سرستون، پنجره و ... را پر نماید.
 
تصویر شماره 4:
 
این عکس هوایی نشان می‌دهد که محوطه مورد اشاره تنها یک دشت کاشت چغندر بوده است و بس. در این دشت خالی از هرگونه اثری از کاخ‌های موجود، بدون حفاری و هرگونه عملیات باستان شناسی به یک باره شاهد رویش قلمه ستون و پایه ستون‌هایی چند بر کف دشت هستیم. این سؤال ابتدایی و ساده هرگز برای روشنفکران باستان پرست ایرانی مطرح نشده است که این ستون‌ها به یک‌باره از کجا آمده‌اند و چه‌طور بدون این‌که حفاری صورت گرفته باشد، شاهد ظهور تعدادی پایه ستون، قلمه ستون و کف سازی شده‌ایم. به ظاهر این عده هرگز در یک محل باستانی حاضر نشده‌اند. در محل‌های باستان در همه جای دنیا عموماً وقتی وارد آن‌ها می‌شویم تنها شاهد یک تپه هستیم، مانند تپه‌های باستانی ایرانی که به وفور در همه جا وجود دارد. زیرا وجود آوار ناشی از تخریب ابنیه در طی صدها و هزاران سال تمام بنا را می‌پوشاند و تنها می‌توان با حفاری آثار باستانی را از زیر خاک بیرون کشید.
 
تصویر شماره 5:
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۵
عباس اصلانی

فقر اینه که که یک ساعت خلوت با خدا یا مسجد رفتن دیر و طاقت فرساست.و

خوابت میگیره  ولی90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال یا دیدن فیلم مثل باد می‌گذره!

فقراینه که خدا نامه نوشته برای تک تک ما ، تو قران  هم گفته هرچی میتونین

قرآن بخونین (مزمل20)اما ما برای روزنامه ، وب ، رمان و... از صبح تا شب

وقت  داریم  برای  قرآن هیچ ، گذاشتیم  واسه مجلس ختم واسه مرده ها،

حق داره پیامبردر قیامت به خدا شکایت میکنه:«یا رب ان قومی اتخذوا هذا

القرآن مهجوراً؛پروردگاراقوم من این قرآن را مهجور ساختند  "30 فرقان "

فقر اینه که شب تا ساعت5/3 رو خیابون می گردیم ولی حاضر نیستیم کمی از

وقتمون روصرف مناجات بکنیم

فقر اینه که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم اما سخنان قران رو

به سختی باور می‌کنیم!

فقر اینه که ادعای مسلمونی بکنیم ولی می ریم تو اجتماع داد می زنیم که همسر

من از همه خوشکل تره ،اندامش باربی تره  با بی غیرتی مون فریاد می زنیم

فقر اینه که به خاطر اختلافات سیاسی حاضر نیستیم بریم نماز جمعه

فقر اینه که بچه های ما اسپایدر من و بنتمن و شرک رو بشناسن و عکس اونارو

رو لباساشون داشته باشن ولی از همت و بابایی و زین الدین و چمران و صیاد

شیرازی هیچ خبری نداشته باشن،

فقر اینه که با محجبه ها بی احترام باشیم ولی با یه خانم سانتی مانتال خیلی مودبانه

برخورد کنی

فقر اینه که وقتی کسی ازت پرسید در سه ماه اخیر چند تا کتاب خوندی برای پاسخ

دادن بایدخجالت زده فقط فکر کنی وخاموش نگاهش کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۸
عباس اصلانی

اسلام فقر مادی را یک پدیده غیرطبیعی می داند که علت بسیاری از فقرها تنبلی و عدم پشتکار افراد است. حضرت علی(ع) می فرماید: هر کس بر رنج(ناشی از کار) بردباری نورزد، باید فقر را تحمل کند. همچنین می فرمایند: آن گاه که اشیاء جفت شوند تنبلی و کم کاری با هم جفت گردند و فقر تولد یابد(میزان الحکمه 251). همچنین بی برنامگی یا برنامه ریزی نادرست به پیدایش فقر در سطح افراد و جوامع می انجامد. به همین جهت امام علی(ع) نداشتن برنامه در زندگی و سوء تدبیر را عامل فقر دانسته است. برخی از روایات نیز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند که در واقع نوعی بی برنامگی و عدم رعایت اعتدال در مصرف است. البته در سطح کلان اسراف گستره یی فراتر می یابد و هر نوع تضییع اموال کشور(اموال عمومی یا خصوصی) یا عدم بهره برداری بهینه از آن ها اسراف تلقی می شود. اسراف علاوه بر این که به جهت بی برنامگی و رعایت نکردن اعتدال موجب فقر می شود، از آن نظر که گناه است نیز سبب فقر به شمار می آید. همچنین یکی دیگر از علل فقر ارتکاب گناه می باشد معصومان گناه را سبب کم شدن روزی انسان و از عوامل فقر می دانند. امام رضا علیه السلام می فرماید: «همانا مومن نیت گناه می کند و از رزقش محروم می شود»(وسایل الشیعه جلد 1 ص58). امام علی علیه السلام می فرمایند: از گناهان بپرهیزید، زیرا هیچ بلا و کم شدن روزی حتی خراش ها و زخم های بدن و سقوط و افتادن و هر مصیبتی از گناهان سرچشمه می گیرد(بحارالانوار جلد7 ص350). از عوامل کاهش روزی، کفران نعمت های الهی است، قرآن کریم در این باره می فرماید: خداوند قریه ای را به عنوان مثال مطرح می نماید که دارای امنیت و آسایش بودند و روزی فراوانی به ایشان می رسید، آنان نسبت به نعمت های الهی کفران ورزیدند، از این رو خداوند لباس گرسنگی و ترس را بر آنان پوشاند. هنگامی که شخص کفران نعمت می کند، لیاقت داشتن آن را ندارد، خداوند نیز رحمت و نعمت خویش را از او دریغ می کند. از عوامل دیگر فقر ربا خوردن است، خداوند برکت را از سود به دست آمده از معامله و قرض ربوی، برداشته است. عثمان به عیسی نقل کرده است که شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: خداوند در قرآن کریم می فرماید: یمحق الله الربا و یربی الصدقات؛ خداوند ربا را نابود کرد، ولی صدقات را زیاد می کند». ولی می بینیم که بعضی ربا می خورند و اموالشان به ظاهر زیبا می شود. امام در پاسخ فرمودند: «چه نابودی از این بالاتر که یک درهم ربا دین انسان را نابود می کند و اگر توبه کند، باز هم اموالش از بین رفته و نابود می شود»(وسایل الشیعه جلد 9). نکته قابل توجه در این باره، نقش تکدی در افزایش فقر است؛ امیرالمؤمنان علی علیه السلام می فرمایند: «درخواست از دیگران کلید فقر است و روزی را نابود می کند»(حکمت 226). دیدگاه نادرست نسبت به دنیا و آخرت از علل دیگر فقر است گروهی چنان می پندارند که نیکبختی دنیا و آخرت جمع شدنی نیست و اگر بخواهند در جهان دیگر کامیاب باشند، باید در دنیا در فقر و بیچارگی به سر برند. اینان، به سبب برداشت های نادرست از مفاهیم پرارزشی چون زهد از دنیا روی گردانده، نعمت های آن را بر خود حرام کرده اند. این گروه، بر خلاف تهیدستان دیگر، حتی اگر توانایی مالی داشته باشند از آن استفاده نمی کنند. این برداشت با سخنان معصومان و سیره عملی آن ها ناسازگار است. آن بزرگان میان بهره مندی از نعمت های این جهان و جهان دیگر، منافاتی نمی دیدند. علی علیه السلام مکرر به این مطلب اشاره می کند که دنیا خوب جایی است اما برای کسی که بداند اینجا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست(خطبه 223). همچنین امام می فرمایند: دنیا خانه بین راه است، نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی(خطبه 203). در برخی موارد ممکن است علت فقر، تحمیلی باشد و بسیاری از افراد در فقر خود نقشی نداشته باشند. مهم ترین عوامل این نوع فقر عبارت است از: عوامل طبیعی مانند زلزله، آتش سوزی، سیل، سرقت و خشکسالی مرگ یا معلولیت سرپرست خانواده. همچنین مهم ترین عوامل پیدایش فقر تحمیلی را باید در عرصه اقتصاد جست وجو کرد؛ و عامل اصلی در بیان این عوامل، نوع روابط اقتصادی حاکم بر جامعه است. روابط ناسالم اقتصادی بر بسیاری از مردم تأثیر می نهد، شکاف طبقاتی میان اقلیت پردرآمد و اکثریت تهیدست را فزونی می بخشد و ممکن است سرانجام اقتصاد کشور را فلج کند؛ بخشی از این عوامل عبارتند از:

1-توزیع ناعادلانه ثروت:

 امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: ماجاع فقیر الا بمامتع به غنی(حکمت 328)

2-انحصار ثروت در دست توانگران و ثروتمندان:

امام در این باره می فرمایند: «خداوند سبحان غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان معین کرده؛ پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر به واسطه اینکه ثروتمندان از حق آنان بهره مند شده اند. و خداوند آنها را به خاطر این عمل مؤاخذه خواهد کرد.»(حکمت 328)

 3-ثروت اندوزی حاکمان و والیان:

 امام می فرماید: «همانا ویرانی زمین به دلیل تنگدستی مردم است، و تنگدستی مردم، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند.»(خطبه 209)

 4 - حبس مال(بخل ورزیدن به مال):

 امام در این باره می فرماید: «از بخیل در شگفتم! به سوی فقری می شتابد که از آن می گریزد و سرمایه ای را از دست می دهد که برای آن تلاش می کند. در دنیا چون فقیران و تهیدستان زندگی می کند؛ اما در آخرت چون سرمایه داران محاکمه می شود.»(حکمت 123)

 5- احتکار:

 ازنظر امام یکی دیگر از عوامل فقر احتکار و انبار کردن کالاست که معمولاً در اوضاع نابسامان اقتصادی به سبب عواملی مانند جنگ و شیوع بیماری و... به امید بالا رفتن قیمت ها انجام می شود.

آثار فقر

از آن جا که فقر پدیده ای اقتصادی است، به طور طبیعی در حوزه اقتصاد آثاری ویران گر برجای می نهد. این پدیده چنانچه به موقع شناسایی و نابود نشود، چون غده ای سرطانی گسترش یافته، جامعه را فرا می گیرد و به مرگ اجتماع می انجامد؛ به تعبیر جامعه شناسان، فقر فقر می زاید و به طور معمول فرزندان فقرا در محرومیت باقی می مانند. اینک به پیامدهای شوم فقر از دیدگاه امام علی(ع) می پردازیم:

1- فقر موجب نقص عقل و دین:

 امام خطاب به محمدبن حنفیه می فرمایند:(حکمت 319) «فرزندم! از فقر بر تو می ترسم، از آن به خدا پناه ببر! زیرا فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش، و مردم را نسبت به او، و او را نسبت به مردم بدبین می سازد.» براساس این بیان نورانی امام، فقر آثار بسیار بدی را بر عقل و دین انسان برجا می گذارد. چنانکه در روایت دیگر می فرماید: «از دست رفتن دین، سبب نابودی امنیت است و با ترس و وحشت، زندگی مفهومی ندارد، و زوال عقل سبب زوال زندگی است و جامعه بی خرد را جز با مردگان نتوان قیاس کرد.»(حکمت 319) پس فقر خطرناک ترین بیماری است که جامعه را تهدید می کند و درصورت عدم تسریع در درمان آن، جامعه دچار اختلال و فروپاشی و در نهایت باعث از دست رفتن دین و معنویت می گردد.

2- فقر موجب ناتوانی و غربت:

 امام در فرازی دیگر می فرمایند: «فقر و تهیدستی، مرد زیرک را در برهان، کند و ناتوان می سازد و انسان فقیر در شهر خود نیز غریب و بیگانه است»(حکمت 3). از کلام امام استفاده می شود که فقر قدرت و توان برخوردهای اجتماعی را از انسان می گیرد، و فقیر جرأت داد و ستد را از دست می دهد و به یک انسان بی اراده تبدیل می شود که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد. در روایت دیگر می خوانیم «بی نیاز در غربت، وطنی است و نیازمند در وطن، غریب است»(حکمت 56) زیرا انسان بی نیاز هرجا باشد وسایل آسایش برایش فراهم است، ولی فرد نیازمند اگرچه در وطن خود به سر می برد، ولی از آنجا که فقیر است باید برای ادامه حیات خود به سوی دیگران دست نیاز دراز کند، تا بتواند زندگی خود را تأمین کند و اگر به این منوال زندگی خود را بگذراند، روزی جامعه و حتی اقوام و بستگان رهایش می کنند، در نتیجه، وطن برای او غربت می گردد.

3- فقر موجب ذلت و خواری:

 امام علی از سنگینی و ذلت و خواری فقر به خدا پناه می برد، آنجا که می فرماید: «پروردگارا آبرویم را با بی نیازی نگهدار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خواران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم، به ستودن آن کس که کمکم می کند مبتلا گردم، و به مذمت و بدگوئی از آنکه به من نمی بخشد آزمایش شوم، و تو در ورای همه اینها سرپرست منی که ببخشی و یا منع نمایی، و تو بر همه چیز قادری»(خطبه 225). فرمایش حضرت علی(ع)، با صراحت بر این نکته دلالت دارد که فقر و تنگدستی، آبروی انسان را از بین می برد و باعث می شود حرمت او ضایع شود. انسان فقیر مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهدو به بندگان خدا چشم امید بدوزد و از آنها لطف و مرحمت انتظار داشته باشد. در اینجا است که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و باستایش و تملق انسانی دیگر عزت نفس و کرامت والای انسانی به پایین ترین حد سقوط می کند و در این مرحله است که می توان گفت انسان هیچ ندارد، و هیچ نیست، چرا که ماهیت انسانی اش را که فرشتگان در مقابلش سجده کردند، از دست داده است. او در حقیقت از دیدگان دیگران فراموش می شود. الامام علی(ع): «الفقر ینسی» فقر انسان را به فراموشی می سپارد.

فقر مادی و فشارهای اقتصادی ناشی از آن، موجب تشویش و اضطراب می شود، انسان را می آزارد و پیوسته جان و دلش را به خود مشغول می سازد و تشویش و اندوه حاصل از آن، آرامش روحی وی را بر هم می زند. امام علی(ع): به راستی که فقر، اندوه آور است(غررالحکم جلد 2).

4- فقر زمینه ساز فساد اداری:

 امام در نامه بسیار ارزشمند خود به مالک اشتر مطالبی را در مورد قضات و کارگزاران بیان می دارند که از مفهوم آنها می توان این گونه استفاده نمود که نپرداختن حقوق کافی به کارگزاران، موجب نیاز آنها به مردم و در نتیجه باعث رشوه خواری و فساد اداری می گردد: «با جدیت هرچه بیشتر قضاوتهای قاضی خویش را بررسی کن، و در بذل و بخشش مال به او سفره سخاوتت را بگستر، آنچنان که نیازمندیش از بین برود و حاجت و نیازی به مردم پیدا نکند.» و در جای دیگر می فرماید: «سپس حقوق کافی به آنها بده! زیرا این کار، آنها را در اصلاح خویش تقویت می کند، و از خیانت در اموالی که زیردست آنها است، بی نیاز می سازد.»(نامه 53). از بخشی از این فرمایش چنین برمی آید که اگر کارمندان با وجود تأمین نیاز، خیانت کنند باید آنان را سرزنش کرد در غیر این صورت، سرزنش آنان سودی ندارد. در بسیاری از متون دیگر نیز حضرت علی(ع) دستور می دهد که باید زندگی کارمندان دولت تأمین باشد.

5- فقر باعث ضعف عقیده می شود:

 خداوند در آیه 16 سوره فجر، یکی از آثار فقر و تهیدستی را تغییر فضای تفکری بشر از مسیر درست معرفی می کند؛ زیرا فقر و تهیدستی، زمینه ساز بدگمانی به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلایه نسبت به اوست. براین اساس گفته شده است: کاد الفقر ان یکون کفرا؛ نزدیک است که فقر به کفر منجر شود.(بحارالانوار، ج 72، ص 29) فقر باعث درخواست فقیر از دیگر همنوعان می گردد. فقیر روزی خود را از دیگران درخواست می کند، در حالی که روزی دهنده خداوند است و باید از خداوند درخواست کرد. بنابراین، فقیر به جای خداوند، دیگران را رازق می پندارد و گمان می کند دیگران می توانند به او روزی دهند، هرچند خداوند آن را معین نکرده باشد.

6- فقر زمینه ساز بی عفتی:

 فقر مادی همچنین زمینه بی عفتی مردان و زنان را سبب می شود. خداوند در قرآن کریم به این تاثیر نامطلوب و بد فقر مادی اشاره می کند و می فرماید که زنان و مردان غیرمتاهل که فقیر و فاقد امکانات ازدواج هستند بیشتر از دیگران در معرض بی عفتی و آلودگی ها و فسادهای جنسی هستند. همچنین امیرمؤمنان علی(ع) درباره تاثیر بسیار بد فقر در زندگی بشر می فرماید: «الفقر الموت الاکبر؛ فقر، مرگ بزرگ است.(حکمت 163) به این معنا که مرگ هر چند سخت و بد باشد، هیچ مرگی چون فقر نیست که آدمی زنده مرده می باشد و مرگ بر او آسانتر از این زندگی است که در فقر و بینوایی در آن قرار گرفته است.

7- فقر موجب جهل می شود: حقیقت این است که در حالت عادی، شکل گیری باور درست دینی، دست کم نیازمند سواد و آموزش است، در حالی که بسیاری از فقرا از تحصیل این نعمت ابتدایی و اساسی محرومند. برای رشد فکر و اندیشه باید بسیاری از تسهیلات فراهم شود.

8- فقر موجب ناامیدی می شود:

 یکی از پیامدهای بسیار مخرب فقر، ایجاد ناامیدی در فقر است. در متون دینی بر اهمیت داشتن امید تاکید فراوان شده است. زیرا امید بال پرواز فرد به سوی ترقی، بالندگی و شکوفایی است. فقر و تنگدستی، بیچارگی و درماندگی زمینه ساز یأس و نومیدی از خدا و پناهنده شدن به غیر او. پس نومیدی به عنوان یک اثر فقر مطرح است و از سوی دیگر، نومیدی یکی از عوامل شرک و کفر است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید:(یوسف: 87) و از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند. بنابراین، می توان گفت: فقر موجب ناامیدی و ناامیدی موجب بی دینی و کفر می گردد.

9-فقر و انحراف اخلاقی:

 زشتی اخلاق یعنی دچار دنائت طبع و صفات پست نفسانی شدن و نیز انجام رفتارهایی که از این صفات سرچشمه گرفته اند. حضرت علی علیه السلام نیز به صورت مکرر فرموده است فقر باعث کارهای زشت می شود. «العسر یشین الاخلاق» تنگدستی اخلاق را زشت می کند(غرر الحکم جلد 2) «المسکنه مفتاح البوس»؛ ناداری کلید نکبت است(بحارالانوار جلد 87) امام علی(ع) همچنین در توصیه ای به امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: انسانی را که طلب روزی خود می کند ملامت مکن؛ چه هر کس روزی خود و خانواده خود را نداشته باشد، خطاهایش فزون می گردد به هر حال، روایات مزبور با لحن قاطع این حقیقت را اعلام می کنندکه فقر بر رفتار و خصوصیات اخلاقی فرد تاثیر بسیار منفی دارد.

10- فقدان منزلت اجتماعی:

در بعضی از روایات بر این نکته تاکید شده است که فقر موجب حقارت می گردد. حضرت علی(ع) می فرماید: «الفقر یخرس الفطن عن حجته»؛ فقیر از بیان دلیلش عاجز است(حکمت 3). حضرت علی(ع) همچنین خطاب به فرزند خود می فرماید: پسرم! کلام فقیر شنیده نمی شود و مقام او شناخته نمی گردد. آن حضرت در چند فرمایش جداگانه می فرماید: هر کس فقیر باشد از مقام و موقعیتی برخوردار نیست و کوچک و خوار شمرده می شود. محرومیت باعث خواری است.

11- فقر و انزوای سیاسی:

 انسان های فقیر، معمولا در مراکز قدرت جایگاهی ندارند، چرا که برای شرکت در رقابت های سیاسی؛ توان مالی نداشته و نفوذ و تاثیر چندانی در میان توده های مردم نمی توانند داشته باشند. امام علی(ع):الفقیر حقیر لایسمع کلامه و لا یعرف مقامه [فقیر در چشم مردم] بی مقدار است؛ نه سخنش شنیده می شود و نه جایگاهش شناخته می شود(حکمت 44).

راه های پیشگیری از فقر

به طور کلی شیوه اصولی برخورد با هر مشکلی بستن راه پدید آمدن آن است. در مبارزه با مشکل فقر نیز اجرای سیاست هایی برای از بین بردن زمینه های پیدایش آن مهم ترین گام به شمار می آید. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. مهم ترین راه های پیشگیری از فقر عبارتند از:

1-صدقه دادن:

 امام علیه السلام می فرماید: اذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه؛ هر گاه تنگدست شدید با دادن صدقه با خدای تعالی سودا کنید(کلمات قصار 250) صدقه ای که فقیر می پردازد از دردهایش می کاهد زیرا این کار به او می فهماند که کسانی فقیرتر و ضعیف تر از او نیز هستند. فرمایش امام است که فرمود:استنزلوا الرزق بالصدقه روزی را به صدقه دادن فرود آورید(کلمات قصار 132) زیرا هر کس مالی را در راه خدا می بخشد هرچند اندک باشد خدای تعالی پاداش او را فراوان خواهد داد.

2- امانتداری

امانتداری راه دیگر پیشگیری از فقر است، امانتداری ارزشی حیاتی است که اعتماد متقابل را در جامعه ریشه دار می کند و دارای ارزش اقتصادی نیز هست انسان امانتدار در جامعه محبوب است و همه دوست دارند در کارها با او مشارکت داشته باشند زیرا هیچ گاه به مال و ناموسشان خیانت نمی کند امام علی(ع) می فرماید: اداء الامانه مفتاح الرزق؛ امانتداری کلید روزی است(شرح نهج البلاغه: 318/20 ح 650) و نیز می فرماید و الامانه تجر الرزق و الخیانه تجر الفقر. امانتداری روزی به دنبال دارد و خیانت مایه فقر و تنگدستی است(تحف العقول: 255) به راستی امانتداری کلیه روزی است زیرا هرکس که امانتدار نباشد درهای زندگی به رویش گشوده نمی شود و از همه جا طرد خواهد شد.

 3- پرهیزگاری و استغفار:

 انسان با گناهی که مرتکب می شود از روزی محروم می گردد(شرح نهج البلاغه: 259/20 ح 33) و انسان تنها با استغفار و توبه می تواند از این بند آزاد گردد. امام علی علیه السلام می فرماید: و خداوند استغفار(آمرزش خواستن) را سبب فراوانی روزی قرار داده است(خطبه ها 143).

 4- فروتنی و اخلاق پسندیده:

 سعه الاخلاق کیمیاء الارزاق؛ اکسیر روزی در خوش اخلاقی است.(شرح نهج البلاغه: 339/20 ح 884). یعنی خویها و خصلتها باعث فراخی روزی گردد و یا به اعتبار این که سبب دوستی مردم گردد به صاحب آن و این که رعایت امانت او کنند و رغبت در معامله با او کنند اگر از اهل معامله باشد.

5- محکم کاری و درستی کار:

یکی دیگر از اسباب ثروتمندی و کسب روزی محکم کاری و درستی کار است زیرا کالای خوب مشتری را جذب می کند درحالی که کار سطحی و بی دقتی هیچ گاه مشتری پیدا نمی کند و حتی کسی به آن نزدیک نمی شود اگر انسان شهرت خوب کسب کند مورد اعتماد تاجر و مشتری واقع شود امام علی علیه السلام می فرماید: من قصر فی العمل أبتلی بالهم؛ کسی که در عمل کوتاهی کند به اندوه دچار گردد.(کلمات قصار: 112)

 6- مهاجرت و سفر:

 گاهی برای انسان به دلایلی دشوار است که در یک جا کار کند لذا در این صورت باید به جای دیگر برود تا در آنجا گشایش و راحتی ببیند «و من یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیرا وسعه» هرکس که در راه خدا مهاجرت کند در روی زمین برخورداری های بسیار و گشایش خواهد یافت(سوره نساء: آیه 100). همچنین امام علی(ع) در جهت پیشگیری از فقر سفارشهای اخلاقی به فقرا فرمودند که از جمله: قناعت، صبر و تحمل، استقامت و پایداری، عفت و پاکدامنی، نکوهش و مذمت دنیا، توصیه نموده اند.

راه های درمان فقر:

1- اقداماتی که فرد باید انجام دهد(وظایف فرد)

2 - اقداماتی که جامعه باید به صورت یک مجموعه انجام دهد(وظایف جامعه)

3 - اقدماتی که دولت باید انجام دهد(وظایف دولت)

اول: وظایف فرد:

 کسب علم- کسب تجربه- کار- تدبیر و چاره اندیشی- غنیمت شمردن فرصتها- بخشش مستمر پرداخت زکات.

دوم: وظایف جامعه:

 همیاری اجتماعی- ایجاد روحیه تعاون و همکاری- نظارت بر کار دولت

سوم: وظایف دولت:

 تأمین اجتماعی- نظارت بر بازار- نظارت بر مالکیت؛بنابراین در اجتماع فقیر و گرسنه و گرفتار ضعف اقتصادی ناچاراً انحطاط ادبی و اخلاقی سراسر آن را فراخواهد گرفت در چنین اجتماعی دیگر نه امید خیر و پیشرفتی می رود و نه احساس امنیتی می شود و نه از جرایم و جنایات خاطرها آسوده می گردد و نه از فضل و کمال و اکتشاف در آن اثری دیده می شود و نه چنین اجتماعی از دین بهره ای می برد و نه این گونه اجتماعی به درد دین می خورد زیرا انسان استعداد مرده و بی اثر به چه درد دین می خورد یا اینکه دین به چه درد او می خورد؟

اسلام هم از فردی که زندگیش تیره گشته چه بهره خواهد برد. نه تنها اسلام از چنین فردی نفع نخواهد برد بلکه در بسیاری جاها چنین شخصی مضربه حال اسلام و مایه سرافکندگی خود و دین است. در نهج البلاغه هم از درمان فقر سخن به میان آمده و هم راه پیشگیری نشان داده شده است. پس در مبارزه با مشکل فقر بر مسئولان نظام واجب است تا با اجرای سیاست های مناسب، برای از بین بردن زمینه های پیدایش فقر گام های مؤثری بردارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۳
عباس اصلانی
در بخشی از این یادداشت آمده است: آنچه مهم‌تر از رفتارهای خوب و بد ماست، عادت‌هایی است که این رفتارها در ما به جای می‌گذارند. بدترین قسمت یک رفتار بد، عادت بدی است که در ذهن و روحیۀ ما به جای می‌گذارد؛ و بهترین قسمت یک رفتار خوب عادت خوبی است که در ذهن و روحیۀ ما به جای می‌گذارد
سبک زندگی منفعلانه با موبایل

گروه اجتماعی – علیرضا پناهیان، بعضی وقت‌ها ما متوجه برخی جزییات مهم نیستیم و تذکرات کلی، ما را به نتیجۀ رفتاری مورد نظر نمی‌رساند. لذا باید به جزییات پرداخت و به دستورالعمل‌های روشنی دست یافت تا زندگی ما را از خطرات مهم نجات بدهد. چه دل‌های باصفا و اندیشه‌های قوی فراوانی که با بی‌دقتی در جزییات، تمام فرصتها و قوای خود را برای رشد کافی از دست می‌دهند و پس از یک عمر آرزومندی برای رسیدن به قله‌های کمال و موفقیت از حداقل توانایی‌ها هم بازمی‌مانند. یکی از عوامل مهم رشد یک انسان دقت در نوع رفتارهایی است به صورت روزمره انجام می‌دهد و سبک زندگی او را تشکیل می‌دهد.

 

 آنچه مهم‌تر از رفتارهای خوب و بد ماست، عادت‌هایی است که این رفتارها در ما به جای می‌گذارند. بدترین قسمت یک رفتار بد، عادت بدی است که در ذهن و روحیۀ ما به جای می‌گذارد؛ و بهترین قسمت یک رفتار خوب عادت خوبی است که در ذهن و روحیۀ ما به جای می‌گذارد. به همین دلیل به شدت باید از مداومت بر رفتار غلط پرهیز کرد، حتی اگر این رفتار یک گناه واضح نباشد؛ اما رفتاری باشد که عادت بدی از خود به جای می‌گذارد. شاید به همین دلیل در روایات بر «مداومت بر رفتار خوب» اینقدر تاکید شده است. اگر یک رفتار اندکی ناصحیح باشد، اما انسان دائما آن را انجام دهد می‌تواند عامل هلاکت انسان بشود.
یکی از بدترین عادت‌ها که زمینه‌ساز محرومیت‌های فراوان از معنویت و عقلانیت می‌شود و استعدادهای انسان را نابود می‌کند، عادت به بی‌نظمی و عادت به رفتار منفعلانه است. کسی که بی‌برنامه زندگی کند و زمان‌بندی دقیق و صحیحی برای بسیاری از رفتارهای خود نداشته باشد، دائما منفعلانه رفتار خواهد کرد، و این سبک زندگی منجر به از دست رفتن قدرت تمرکز و دیگر قوای ذهنی او خواهد شد.
سبک زندگی منفعلانه با موبایلامروزه مهمترین عامل سبک زندگی نامنظم، خصوصاً در بخش رفتارهای ذهنی، رسانه‌های دیداری و شنیداری هستند؛ که تماماً در گوشی همراه شما تجمیع شده است. باید به گوشی همراه به عنوان یک عامل قدرتمند که می‌تواند تمام قوای ذهنی انسان را نابود کند نگاه کنیم؛ خصوصاً اگر در گوشی همراه خود انواع شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای اطلاع‌رسانی را نصب کرده باشیم. اگر برنامه منظم و متقنی برای استفاده از گوشی همراه خود نداشته باشیم، دچار یک زندگی انفعالی شدید و درماندگی گسترده خواهیم شد.
اما همین زمینۀ درماندگی، می‌تواند بستر بالندگی قرار گیرد، زیرا کنترل مراجعۀ منظم و هدفمند به گوشی همراه، می‌تواند قدرت ارادۀ انسان را تقویت کند و آدم را به برخی از صفات برجستۀ روحی و ذهنی برساند. انواع پیام‌های گوشی همراه شما، حتی اگر همیشه حدیث و اخبار مهم و مفید باشد، به صورت نامنظم در هر لحظه ای از شبانه‌روز به شما می‌رسد، اگر شما با همان بی‌نظمی که پیام‌ها را دریافت می‌کنید، به صورت منفعلانه به گوشی مراجعه کنید و آن اطلاعات و اخبار خوب و مفید را مطالعه نمایید، به مرور بسیاری از قوای ذهنی خود را از دست خواهید داد؛ و چیزی از قدرت حافظه و تمرکز شما باقی نخواهد ماند.اساساً نباید با گوشی همراه صرفاً به عنوان یک وسیلۀ سرگرمی و تفریح برخورد کرد. ولی از آنجایی که سرگرم‌کننده بودن گوشی همراه، خصوصاً با این‌همه نرم افزارهای متنوع، یک امر اجتناب ناپذیر شده است، باید برای این سرگرمی نظمی قرار داد. انسان باید برای تفریحات خودش برنامه داشته باشد، خصوصاً اگر نیاز دارد به بالاترین سطح رشد خود برسد و از سطحی ماندن خود متنفر است. مهمترین عنصر نظم در استفاده از گوشی همراه این است که در زمان و مدت معینی به مطالعه بپردازد و به مقدار مشخصی، ولو تقریبی، به تولید و ارسال پیام‌های رسانه‌ای خود اقدام نماید.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۱۰
عباس اصلانی


- آقایان دولت! صنعت موشکی صاحب دارد! مثل انرژی اتمی نیست که یتیم باشد...

- برای تولید موشکها کاملا بومی و خودکفا هستیم حتی به یک پیش هم از خارج مرزها احتیاج نداریم.

- تا وقتی که ایران را هم مثل عراق و سوریه نکرده اند قدر امنیت را نمی دانید! ما که از لحاظ هواپیمای جنگنده برتری نداریم، چرا میخواهید برتری موشکی را هم نابود کنید!

- آقایان بجای اینکه شکایت کنید، راه صحیحش این است که گوش کنید و اصلاح کنید!

- اگر فکر میکنید با کشاندن من به دادگاه سکوت میکنم، من پلاکم گردنم است و سر قضیه ربا، بانکها اعلام کردند که میکشیمت! پلاکم را انداختم گردنم.

- بسیاری از آنهایی که در سوریه میجنگند دست پروده ما هستند؛ همان مدل جنگیدنها را ما داخل به شکل فکری و فرهنگی انجام میدهیم. مارا از کشته شدن و دادگاه و ... نترسانید!

- ربا را از این دولت برچینید و وزیر ربوی را از مسئولیت ها عزل کنید!

- به بیگانه امید نبندید تا بزرگان فقهی و تفسیری و کلامی و حکمی، تذکر قائده‌ی نفی سبیل ندهند در کلمه «دیوث سیاسی» !!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۵
عباس اصلانی

حجت  الاسلام پناهیان:

  • در روایت می‌فرماید: «از ما اهل‌ بیت(ع) نیست کسی که هر روز خودش را محاسبه نکند؛ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ»(کافی/2/453) این محاسبۀ نفس، کارِ هر روزه است؛ اما بعضی‌ها سالی یک‌بار هم انجامش نمی‌دهند!
  • انسان برای محاسبۀ نفس نیاز به دو آگاهی دارد: یکی انسان شناسی و دیگری تجربیات خودش در این زمینه؛ یعنی اول باید یک کلیاتی از انسان در دستش باشد، و بعد -بر اساس این کلیات- روز به روز به طور موردی و جزئی، نفس خود را بررسی و تجربه کند. مثلاً بگوید: «من امروز چرا این کار را انجام دادم؟ چرا آن کار را انجام ندادم؟...» محاسبۀ نفس بدون انسان‌شناسی نمی‌شود.
  • ما اگر بتوانیم «از بالا به انسان نگاه کنیم» تسلط‌مان بر خودمان افزایش پیدا خواهد کرد. بعضی‌ها نمی‌توانند از بالا به خودشان نگاه کنند و این خیلی بد است. مثلاً طرف، عصبانی شده ولی خودش متوجه نیست که عصبانی شده است! یا متوجه نیست که «من معمولاً در چنین شرایطی عصبانی می‌شوم» یا «من چند دقیقه دیگر، عصبانیتم فروکش می‌کند» یا اینکه «من در چنین موقعیت‌هایی معمولاً خیلی خوشحال می‌شوم» یا «من معمولاً در چنین شرایطی غمگین می‌شوم و تا دو روز هم دلم گرفته است» یا «من در چنین موقعیت‌هایی معمولاً حسادتم تحریک می‌شود و چند ساعت ذهن مرا درگیر می‌کند» کسی که خودش را نمی‌شناسد و نمی‌تواند از بالا به خودش نگاه کند، نمی‌تواند چنین گزاره‌هایی را دربارۀ خودش بگوید.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۴
عباس اصلانی

مهمترین علم در حوزه علوم انسانی که بروز اجتماعی دارد، علم استراتژی و دانش مبارزه است. امروز، انقلاب اسلامی‌در بخش علوم استراتژیک و در حیطه علم مبارزه صاحب مکتب فکری و نظری در جهان است.

امروز، روش اقدام نامتقارن در نیروهای مسلح ایران، که شیوه‌ای متفاوت و منحصربه‌فرد در مبارزه است، در تمامی‌دانشگاه‌های جهان تدریس می‌شود. در حالی‌که دانشگاه‌های ما هنوز از تولید علم بومی‌عاجز هستند، نیروهای انقلاب در بیرون از دانشگاه‌ها علمی‌تولید می‌نمایند که در دهه‌ها و صده‌های آینده در محافل دانشگاهی جهان تدریس خواهد شد.

علم، تنها در دانشگاه‌ها نیست؛ بلکه حقیقت علم، در بیرون از فضای دانشگاه تولید می‌شود. توسط انسان‌هایی که صدایی از اینان شنیده نمی‌شود تا تنها بعد از شهادت‌شان- آنگاه علم‌شان وارد دانشگاه شده و تدریس می‌شود.

در همین نقطه از جهان که هنوز بزرگان علوم انسانی از قبیل جامعه‌شناسی، فلسفه، اقتصاد، مدیریت، روان‌شناسی، علوم ارتباطات و… در تولید علم بومی‌تردید دارند، همه شاهد هستند که حزب‌الله لبنان، جهاد اسلامی‌و حماس، انصارالله یمن، الحشد الشعبی در عراق و بسیاری دیگر از مبارزین راه حق در جهان، ایرانی-اسلامی‌می‌جنگند.

روشی که صهیونیست‌های مسلمان (داعش، القاعده، النصره) و بسیاری از جنبش‌های چریکی در جهان دنبال می‌کنند، خشونت عریان است؛ النصر بالرعب. همان مدلی که سیستم شورش رژیم صهیونیستی انجام می‌دهد؛ یعنی در مقابل دوربین‌های خبری، قسی‌ترین رفتاری که یک جانور وحشی می‌تواند از خود بروز دهد را علیه زنان و کودکان و مردان فلسطینی انجام داده و ضبط و منتشر می‌کند.

اما علم مبارزه‌ی اسلامی-ایرانی، علم مبارزه‌ای ضد مارکسیستی، ضدکپیتالیستی، ضد سوسیالیستی، و ضد لیبرالیستی است. شیوه‌ی مبارزه‌ی مدافعان حق را مردم پس از شهادت بزرگوارانی چون حسن تهرانی مقدم، حسین همدانی و عروج محمد ناظری می‌بینند.

محمد ناظری و شاگردان او، حریت و آزادگی و مردانگی را ارائه کردند؛ فرق نیروهای انقلابی از نیروهای غیرانقلابی در این است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۳۹
عباس اصلانی

یک فیلسوف فرانسوی در کتاب جنگ شکر در کوبا می نویسد میگه من رفته بودم پیش چگوارا ساعت 2 نیمه شب به من وقت جلسه داده بودند 
یک انسان کمونیست یک وزیر 36 ساله جوان ملحد بی خدا بوده دیگه اعتقادی به خدا نداشته 
سر ایمان به کفر تازه ساعت 2 نیمه شب وقت داده به فیلسوف بزرگ فرانسوی 
میگه رفتم آنجا دیدم نگهبان ها اسلحه ها در بغلشان خوابیده اند رفتم پشت در اتاق چگوارا و چگوارا آمد دوش گرفته بود سیگار برگ کوبایی گوشه لبش و لباس نظامی تنش بود آمد 
بهش گفتم چرا این وقت شب جلسه گذاشتی 
گفت ما خیلی کار عقب مانده داریم 
دیگر نباید خفت 
یک جوان ملحد مارکسیست از آرژانین میاد کمک می کنه به کوبایی ها آزاد می شوند پست و مقام را رها می کند اون روزی که وزیر بود 2 نیمه شب به فیلسوف بزرگ فرانسوی وقت می ده پست و مقام را رها می کنه و به فیدل کاسترو میگه کشور تو آزاد شد من باید سایر کشورها را آزاد کنم میره توی بولیوی و جنگ چریکی راه می اندازه آمریکایی ها توی بولیوی کشتنش

حداقل اندازه این جوان ملحد مارکسیست غیرت داشته باشند مسئولین در جمهوری اسلامی .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۱
عباس اصلانی

بسم الله الرحمن الرحیم

 و این جا من بپردازم به مساله بسیار مهم این روزهای ما; یعنی مساله فلسطین . عزیزان من! در فلسطین هم بسیج هست; بسیج فلسطینی که دنیا را امروز متوجه به خود کرده است آن وقتی است که سرنوشت قضیه فلسطین دست چند تا سیاستمدار باشد، مردم در آن نقشی نداشته باشند، جوانها در آن حرفی نداشته باشند، سرنوشت همان می شود که دیدید: ذلت پشت سر ذلت; عقب نشینی پشت سر عقب نشینی; میدان دادن به دشمن; سنگرها را یکی پس از دیگری به نفع دشمن زورگو، متجاوزو . . . خالی کردن; این آن وقتی است که مردم در صحنه نیستند . مردم را کنار گذاشتند; انگیزه های حقیقی یی که مردم را جذب می کند یعنی انگیزه ی ایمانی را فراموش کردند; دهها سال مساله فلسطین را به عقب انداختند . من اول انقلاب به یکی از این سران فلسطینی که این جا آمده بود، گفتم چرا شما شعار اسلام را مطرح نمی کنید؟ عذرهای بیهوده یی آورد . نمی خواستند بکنند; دلشان به اسلام باور نداشت . امروز بیش از دوازده سال، سیزده سال است که ملت مسلمان فلسطین، با نام اسلام و با شعار اسلام به میدان آمده است; دشمن فورا فهمید قضیه چیست . وقتی که در دهه قبل انتفاضه در فلسطین شروع شد، دشمنان یعنی صهیونیستها و رفیقهای امریکایی شان زودتر از همه احساس خطر کردند; دیدند باید این را نابود کنند; چون به نام اسلام است . درصدد علاج برآمدند; اما قادر بر علاج نیستند; چون طبیعتا زورگو هستند . رژیم صهیونیستی در سرزمین مغضوب فلسطین یک رژیم نژادپرست است; مگر از یک رژیم نژادپرست می شود انتظار عدالت داشت؟ ! رژیمی که به وسیله قدرتمندان سیاسی و اقتصادی دنیا به وجود آمده است، اصلا برای این به وجود آمده است که نگذارد دنیای اسلام اتحادی به خود ببیند; عزتی به خود ببیند; نگذارد مسلمانها یک واحد عظیم تشکیل بدهند که مبادا خطر بشوند; برای این اصلا به وجود آمده; از او می شود انتظار انصاف و عدالت داشت؟ ! ساده لوحند آن کسانی که خیال می کنند می شود با این رژیم گفتگو کرد; هر گفتگویی برای رژیم صهیونیستی به منزله باز کردن یک میدان برای جلو آمدن اوست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۸
عباس اصلانی