نور اسلام

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند

نور اسلام

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند


و پند ده که مؤمنان را پند سود بخشد (55)
و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (56)
از آنان هیچ روزیى نمى‏خواهم و نمى‏خواهم که مرا خوراک دهند (57)
خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است (58)سوره(51)

طبقه بندی موضوعی

الف – خداوند متعال، پیامبر اعظم را فرستاد و به همراه او کتاب و میزان نازل نمود، و همه چیز را [به ویژه در مورد حیات اخروی، بهشت و جهنمش ] دقیقاً بیان داشت، تا کسی سر خود معاد برپا نکند – خودش را ربّ و داور قیامت خود و دیگران ننماید - خودش و آنان را که دوست دارد به بهشت حواله ندهد – هر که را خودش نمی‌پسندد را لایق جهنم نداند و خلاصه آن که خود را از نگاه ژورنالیستی، احساسی، شعاری و ... بر حذر دارد، چرا که معاد حقیقت دارد و امر بسیار جدی است.

*** - برخی هم دوست دارند که بهشت بروند و هم حال و حوصله‌ی عبادت و اطاعت ندارند؛ لذا با بندگان خدا بر سر این که چه کسانی به بهشت می‌روند، دعوا و جدال راه می‌اندازند، چنان که گویی بهشت نتیجه ظفر در این جدال‌های لفظی و تخیلات است!  

ب – بی‌تردید کسانی که منکر توحید و معاد هستند، بالتبع مشرک و دنیاگرا هستند، بالتبع در مسیر کج و انحرافی می‌روند و گرفتار انواع و اقسام بت‌پرستی‌ها [در بُعد نظری و اعتقادی] و فسق‌ها و گناهان [در بُعد عملی] هستند، راهی به بهشت ندارد.

ج – بهشت را جایگاه بندگان خود قرار داد، یعنی کسانی که او را می‌شناسند و باور دارند – کسانی که او را دوست دارند – کسانی که او را با اطاعت "عبادت" می‌کنند. و جهنم را جایگاه ناباوران و نافرمانان قرار داد و به صراحت بیان نمود: «کسانی که دین خدا و دینداران را مسخره می‌کنند نیز به بهشت نمی‌روند».

د – "عبادت" را بندگی با اخلاص تعریف کرد که البته از محبت و مودّت ریشه می‌گیرد. انجام واجبات و ترک محرمات را حدود و ثغور مرزهای بندگی تعیین نمود. حال در این مملکت و داخل این مرزها، ختم قرآن یا هر یک از سوره‌های آن – عزاداری و سینه‌زنی در مصیبت ابا عبدالله الحسین علیه السلام – پیاده‌روی کربلا که خار چشم دشمنان اسلام و مسلمین شده و بغضش گلوگیر گردیده است و ...؛ مانند سیاحت در یک سرزمین زیبا و امن و بهره‌مندی از فضاهای روح‌افزا، مناظر چشم‌نواز و تناول از میوه‌های لذیذ و مفید می‌باشد.

ﮪ – "انسان‌های از هر نظر کامل"، فقط اهل عصمت علیهم السلام هستند و در هیچ کجا نفرمود که فقط انسان‌های از هر نظر کامل وارد بهشت و یا طبقات آن می‌گردند.

و – البته رسیدن به بهشت و صعود به مقامات و طبقات والاتر، فکر، اندیشه، بصیرت، اخلاص عمل و کارهای اضافه بر انجام واجبات و ترک محرمات لازم دارد، چنان که به پیامبر عظیم الشأنش نیز فرمود: عبادت نیمه شب و نماز شب بخوان، باشد که به مقام محمود برسی:

« وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا » (الإسراء، 79)

ترجمه: و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‏] نافله‏اى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

بهشت فرودس:

خداوند متعال خودش فرمود که چه کسانی وارد بهشت فردوس می‌شوند، تا هم بندگانش آگاه شوند و هم هیچ کس از سوی خودش و بر اساس ظن، گمان، اوهام و نظرات من‌درآوردی خودش، در این‌باره سخن نگوید:

« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا * خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا » (الکهف، 107 و 108)

ترجمه: بى‏گمان کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، باغ‌هاى فردوس جایگاه پذیرایى آنان است آنها در آنجا جاودانه بوده، هیچ گاه تغییر و تحول (انتقال) از آنجا را نمى‏طلبند.

مؤمنان کیانند؟

سپس نه تنها در جابجای قرآن کریم، صفات و ویژگی‌های مؤمنان را بیان داشت، بلکه در سوره "المؤمنون"، پس از آغاز با بشارت « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ - به راستی که مؤمنان رستگار شدند / 1»، هفت صفت و ویژگی خاص مؤمنان که اول آنها "خشوع در نماز" است و آخر آنها "محافظت از افساد و تباه شدن نماز است" را بر شمرد و سپس فرمود: همین‌ها وارث "فردوس" هستند:

« أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » (المؤمنون، 10 و 11)

ترجمه: آنانند که میراث برانند (به آنان می‌رسد) همانان که بهشت را به ارث مى‏برند و در آنجا جاودان مى‏مانند.

عشق و محبّت:

با شعار، ظنّ، تخیلات و اوهام، هیچ حقیقتی متغیر نمی‌گردد. اساس بر "محبت" است - تقسیم‌بندی بندگان از سوی خداوند سبحان، بر اساس محبوب و محبت‌شان به آن است - حشر با محبوب است، و بهشت جای محبین و محبوبین خداست. کسانی که خدا را دوست دارند و خدا نیز آنان را دوست دارد ( یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ ).

پس، مابقی نیز با محبوب‌های خود محشور می‌شوند، خواه طواغیت، فراعنه و اهل فسق و فجور باشند و یا حتی سنگ و چوب (بت)؛ و از صفات و ویژگی‌های مؤمن که وارث فردوس است، شدت محبتش به الله جلّ جلاله می‌باشد « وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ / البقره، 165»، از این رو همه محبت‌های دیگرش، در راستای محبت اوست و بغض و دشمنی‌اش نیز برای اوست.

نفرت:

نقطه‌ی مقابل هر "محبت و عشقی"، نفرت است که اگر خدایی نباشد، بغض و کینه و عداوت نفسانی را نیز به دنبال می‌آورد.

آدمی از دشمن محبوب و آن چه او را از محبوب دور می‌کند، "نفرت" دارد؛ پس اگر محبوب او "الله جلّ جلاله" بود، دوستدار او را نیز دوست دارد و از دشمن او نفرت پیدا می‌کند؛ اما اگر محبوبش غیر خدا (دنیا و مظاهرش) بود، نسبت به هر چه او را از محبوب دور کند، نفرت پیدا می‌کند، تا جایی که می‌فرماید: دنیاگرایان، هر گاه اسم الله و وحدانیت او به میان آید، قلوب‌شان مشمئز (متنفر) می‌گردد و هر گاه یادی از محبوب‌های خودشان به میان آید، بشاش و با نشاط می‌شوند:

« وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ » (الزّمر، 45)

ترجمه: و چون خدا به تنهایى یاد شود، دلهاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، منزجر مى‏گردد، و چون کسانى غیر از او یاد شوند، بناگاه آنان شادمانى مى‏کنند.

حشر و فردوسیان:

پس هر کس با محبوب خودش محشور می‌شود و چنان که در دنیا به دنبال به او عشق می‌ورزید، از او تبعیت و پیروی می‌کرد، تمام سعی و تلاشش برای رسیدن به او بود، از یاد او ولو به بردن اسمش خوشحال می‌شد و از دشمنانش تنفر داشت [تولا و تبرا]، در آخرت نیز به دنبال او می‌رود، خواه به بهشت فردوس و خواه به جهنم.

از این رو مؤمنان، عاشق خدا، عاشق رسول خدا و اهل بیت عصمت صلوات الله علیهم اجمعین، عاشق قرآن، عاشق نماز، عاشق جهاد فی سبیل‌الله، عاشق تقوا، عاشق دعا و زیارت محبوب هستند – غیر مؤمنان [کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان] نیز عاشق دنیا، اهل دنیا، ذکر دنیا و لذت‌های حرام دنیا هستند؛ و هر کدام نسبت به بازدارنده‌ی خود نفرت دارند.

چنان که مؤمنان و مشتاقان به لقای محبوب، از تلاوت قرآن کریم، انجام واجبات و ترک محرمات، و سایر عشق‌بازی‌هایی چون دعا، مولودی و عزاداری برای محبوب، زیارت و حتی پیاده رفتن [نمایش شکوه عشق] و ... خوش‌شان می‌آید؛ و آنها که در قلب‌های‌شان امراضی هست، نسبت به آنان و کارهای‌شان حرص و بغض دارند و دشمنی می‌ورزند.

حدیث ایمان، محبت و بهشت:

●- پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:

وَالّذى نَفسى بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـکُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَـکُم؛ (مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123)

ترجمه: به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمى‌شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمى شوید، مگر این که یکدیگر را دوست بدارید. آیا مى خواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید  .

●- امام باقر (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرموده اند:

« ود المؤمن للمؤمن فی الله من أعظم شعب الایمان. ألا و من أحب فی الله و أبغض فی الله و اعطی فی الله و منع فی الله فهو من أصفیاء الله » (تحف العقول، 48)

ترجمه: دوستی مؤمن با مؤمن برای خدا از بزرگ‌ترین شعبه‌های ایمان است. آگاه باشید که هرکس برای خدا دوستی کند و برای خدا (با کسانی که نسبت به خدا و مؤمنین از در بغض و کینه توزی، عناد ورزیده و با حق و حقیقت در ستیزند) دشمنی نماید و منع و عطایش (بخشیدن و نبخشدنش) برای خدا باشد از برگزیدگان خداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۱
عباس اصلانی

اگر روایات‌را بررسی‌ کنیم‌، به‌ اعمالی‌ برمی‌ خوریم‌ که‌ نزد خدا محبوب اند ‌و ثواب های زیادی دارند.به‌ تعدادی‌ از آنها اشاره‌ می‌کنیم‌:
1- کسب‌ علم‌:"فضّل‌ العلم‌ أحبّ إلی‌' اللّه‌ من‌ قیام‌ ألف‌ لیلة؛(1)ارزش‌ علم‌ از عبادت‌ هزار شب‌ نزد خدا بهتر است‌" .
2 - مذاکره و مباحثه‌ علمی‌:"ساعة‌ عند مذاکرة‌ العلم‌ أحبّ إلی‌' اللّه‌ من‌ ألف‌ غزوة‌ و قرائة‌ القرآن‌ کلّه‌؛(2) یک‌ ساعت‌ مذاکرة‌ علمی‌ محبوب‌تر است‌ نز خدا از هزار جنگ‌ در راه‌ خدا و از قرائت‌ کلّ قرآن‌" .
3 -همنشینی‌ با علما:"جلوس‌ ساعة‌ عند العلماء أحبّ إلی‌' اللّه‌ من‌ عبادة‌ ألف‌ سنة‌؛(3) همنشینی‌ با علما بهتر است‌ از عبادت‌ هزار سال‌" .
4 - دیدار با علماء:"زیارة‌ العلماء أحبّ إلی‌' اللّه‌ مِن‌ سبعین‌ طوافاً حول‌ البیت‌؛(4) دیدار با علما بهتر است‌ از هفتاد طواف‌ خانة‌ خدا" .
5 - نماز:فإنّ الصلاة‌ أحبّ إلی‌' اللّه‌ مِن‌ الصیام‌؛(5) نماز از روزه‌ نزد خدا بهتر است‌" .
6 - پیروی‌ از پیامبر (ص‌):"أحب‌ العباد إلی‌' اللّه‌ تعالی‌' المتأسّی‌ بنبیّه‌؛(6)محبوبترین‌ بندگان‌ نزد خدا کسی‌ است‌ که‌ به‌ پیامبر (ص‌) تأسّی‌ کند" .
7 -دوام‌ در عمل‌:"أحبّ الاعمال‌... ما داوم‌ علیه‌ العبد و إنْ قلّ؛(7) محبوترین‌ اعمال‌... عمل‌ است‌ که‌ مداوم‌ باشد، گرچه‌ کم‌ باشد" .
8 - سخاوت‌ مندی‌:"الشابُّ السخیّ... أحبّ إلی‌' اللّه‌ من‌ الشیخ‌ العابد؛(8) جوان‌ سخاوتمند از پیر مرد عابد محبوتر است‌".
9 - خوشحال‌ کردن‌ دیگران‌:"أحبّ الاعمال‌.. سرور تدخله‌ علی‌ مؤمن‌؛(9) محبوبترین‌ اعمال‌ خوشحالی‌ است‌ که‌ بر مؤمنی‌ وارد کنی‌" .
10 -همراهی‌ با برادر دینی‌:"مشیٌ مع‌ أخ‌ مسلم‌.. أحبّ إلی‌' اللّه‌ تعالی‌ من‌ اعتکاف‌ شهرین‌ فی‌ المسجد الحرام؛(10) همراهی‌ با برادر مسلمان‌ محبوبتر است‌ نزد خدا از اعتکاف‌ دو ماه‌ در مسجد الحرام‌" .
11 -بر آوردن‌ حاجت‌ مؤمن‌:"لقضاء حاجة‌ امری‌ء مؤمن‌ أحبّ إلی‌' اللّه‌ من‌ عشرین‌ حجّة‌؛(11) بر آوردن‌ حاجت‌ مؤمن‌ محبوتر است‌ نزد خدا از بیست‌ حجّ" .
12 - پرخیرترین‌ فرد برای‌ مردم‌: از پیامبر سؤال‌ شد: محبوب‌ترین‌ شخص‌ نزد خدا کیست‌؟ فرمود: "أنفع‌ الناس‌ للناس‌؛(12) پر نفع‌ترین‌ مردم‌ برای‌ دیگران‌" .
در جای‌ دیگر فرمود:"الخلق‌ عیال‌ اللّه‌ فأحبّ الخلق‌ إلی‌' اللّه‌ مَن‌ نَفَعَ عیالَ اللّه‌ و أللهخل‌ علی‌' أهل‌ بیت‌ سروراً؛(13) محبوب‌ترین‌ بنده‌ نزد خدا کسی‌ است‌ که‌ به‌ عیال‌ خدا (مردم‌) نفع‌ برساند و اهل‌ خانه‌ای‌ را خوشحال‌ کند" .
13- غیبت‌ نکردن‌:"ترک‌ الغیبة‌ أحبّ إلی‌' اللّه‌ مِن‌ عشرة‌ آلاف‌ رکعة؛(14) غیبت‌ نکردن‌ بهتر است‌ از ده‌ هزار رکعت‌ نماز مستحبی‌" .
14 -مسواک‌ زدن‌:"رکعتان‌ بسواک‌ أحبّ إلی‌' اللّه‌ من‌ سبعین‌ رکعة‌؛(15) دو رکعت‌ نماز مسواک‌ زدن‌ بهتر است‌ از 70 رکعت‌ نماز بدون‌ مسواک‌ کردن‌" .
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. بحار، ج‌1، ص‌203.
2. همان‌.
3. همان‌، ص‌205.
4. همان‌.
5. همان‌، ج‌13، ص‌411.
6. همان‌ ج‌16، ص‌285.
7. همان‌، ج‌68، ص‌219.
8. همان‌، ص‌355.
9. همان‌، ج‌71، ص‌295.
10. همان‌، ص‌316.
11. همان‌، ص‌324.
12. همان‌، ص‌339.
13. همان‌، ص‌339.
14. همان‌، ج‌72، ص‌261.
15. همان‌، ج‌73، ص‌139.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۰۱
عباس اصلانی

کانون وبلاگ نویسان قم به نقل از وبلاگ"گنجینه"،

بسیار خوانده یا شنیده‌‌ایم که جهنم دارای هفت طبقه است و هر کدام مختص به گروهی از گناهکاران و پیروان شیطان است. آنانکه در طول عمر خویش از انجام گناه إبایی نداشتند، و هر گناه را با توجیهی برای آن، انجام دادند، و خدایی نکرده بدون توبه، بار سفر به آخرت را بسته‌‌اند.

اکنون برای آشنایی با طبقات جهنم و اینکه چه کسانی در چه طبقه‌‌ای قرار می‌‌گیرند، ادامه مطلب را ملاحظه بفرمایید.


خداوند متعال در قرآن کریم می‌‌فرماید:

«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(سوره حجر، آیه 45)؛

همانا جهنم میعادگاه تمام گمراهان و پیروان شیطان است، جهنم دارای هفت در است، برای هر دسته‌‌ای، دری جداگانه است.

قرآن مجید، جهنم را «دارُ البَوار»؛(سرای هلاکت) و «بِئسَ القَرار»؛(بدترین جایگاه) و «سوءُ الدار»؛ (خانه‌‌ای بسیار بَد) معرفی می‌‌نماید و برای این میعادگاهِ همیشگیِ سرپیچان از فرامین الهی، درهایی را قرار داده است که هر گروه، از درِ (طبقه) مخصوص به خود وارد آن می‌‌گردند!؟

به احتمال فراوان مراد از هفت در، هفت طبقه باشد، به نحوی که از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است که فرموده‌‌اند: برای جهنم هفت در است؛ و هفت طبقه، و پس از آن حضرت یکی از دستان مبارک خود را بر روی دست دیگر نهاد و فرمودند: این گونه؛ هر طبقه بالای طبقه‌‌ی دیگر قرار داده شده است.(تفسیر نورالثقلین3: 19)

اما در مورد نام طبقات جهنم و تعلق داشتن به کدام گروه از افراد، در روایت آمده است که آن طبقات عبارتند از: جهنم، لظّی، حُطمة، سَقر، جحیم، سعیر، هاویة. (تفسیر نورالثقلین3: 19)

این هفت در، به صورت هفت طبقه است که هر طبقه به عده‌‌ای از پیروان شیطان اختصاص دارد؛

طبقه اول؛ «جهنم» که پائین‌‌ترین طبقات است و منافقین در آنجا قرار دارند.

«أنّ المُنافِقینَ فِی الدّرک الأسفَلَ مِنَ النّار وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا»(سوره نساء، آیه 145)؛

منافقین در طبقه زیرین آتش هستند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت.

طبقه دوم؛ «لَظّی» است که در آن أشقیا به سر می‌‌برند:

«فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى‏ لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى»(سوره لیل، آیه 14)؛

شما را از آتشی که زبانه می‌‌کشد بیم می‌‌دهم، در آن نیاید مگر شقی و بدبخت.

لظّی؛ مکانی است که از شدت حرارت، گوشت بدن را از استخوان جدا می‌‌سازد، و این شعله سوزان کسانی را که پشت به فرمان خداوند کرده و از اطاعت او روی گردان شدند را صدا می‌‌زند و همچنین کسانی را فرا می‌‌خواند که اموال فراوان جمع کرده و ذخیره نمودند، اما در راه خداوند انفاق نکردند، پس آن‌‌ها را به عقوبت اعمالشان می‌‌رساند.

طبقه سوم؛ «حُطَمَه» نام دارد که در آن تهمت‌‌زنندگان و عیب‌‌جویان و مال اندوزان و حرام‌‌خواران قرار دارند: «کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَة»(سوره همزه، آیه 4 و5)؛

بزودی در آتش حطمه افکنده شود و نمی‌‌توانی دریابی که حطمه چیست؟!!

طبقه چهارم؛ «سَقَر» است که کافرین و منکرین متکبران و گردنکشان و آنهایی که در دنیا نماز نمی‌‌خوانده‌‌اند و از فقرا و مساکین دستگیری نمی‌‌کردند، در آن به سر می‌‌برند:

«سَأُصْلیهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراکَ ما سَقَر» (سوره مدثر، آیه 26)؛

به زودی او را در آتش سقر افکنیم، چه می‌‌دانی که سقر چیست؟

آتشی است که نه چیزی را باقی می‌‌گذارد و نه چیزی را رها می‌‌کند، و پوست بدن را به کلی دگرگون می‌‌نماید، و نوزده نفر(از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‌‌اند.

طبقه پنجم؛ «جحیم» است که جایگاه تجاوزکاران و آنهایی که زندگی دنیا را بر زندگی أخروی برگزیده‌‌اند:

«فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى‏»(سوره نازعات، آیه 37)؛

اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را انتخاب نماید، جایگاهش جحیم خواهد بود.

جحیم؛ مکانی بسیار خطرناک است و آتشی بسیار هولناک دارد و ساکنان آن از فشار آتش در آن زیر و رو می‌‌شوند، درست مانند گوشتی که در دیگ از فشار جوشش دیگ، زیر و رو می‌‌گردد.

طبقه ششم؛ «سعیر» است و کسانی که از اوامر پروردگار سرپیچی نموده‌‌اند به این عذاب مبتلا خواهند شد:

«وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعیر»(سوره سبأ، آیه 12)؛

و کسی که از فرمان ما سرپیچی کند از عذاب سعیر به وی می‌‌چشانیم.

سعیر؛ مکانی است که در آن، سیصد چادر از آتش برپا شده است و در هر چادری سیصد قصر از آتش وجود دارد، و در هر قصری سیصد اتاق از آتش، و در هر اتاقی سیصدگونه از انواع عذاب‌‌های آتشین وجود دارد، و در هر اتاق، مارها و عقرب‌‌ها و غل و زنجیرهایی که همه از آتش است، مهیا می‌‌باشد.(تفسیر نورالثقلین 3: 17)

طبقه هفتم؛ «هاویه» است و در آن کسانی که اعمال میزانشان سبک باشد، به سر می‌‌برند:

«وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیَة ٌوَ ما أَدْراکَ ماهِیَهْ نارٌ حامِیَةٌ»(سوره قارعه، آیات 9 و 10)؛

و اما کسی که اعمال وزن شده‌‌اش سبک باشد جایگاه او هاویه است و نمی‌‌توانی دریابی که هاویه چیست؟ آتشی بس سوزاننده.

هاویه؛ آتش عمیقی است و به قدری حرارت دارد که پوست بدن افرادی که در آن واقع می‌‌شوند را درهم می‌‌کشد.

در روایت وارد شده است که:

پس از نزول آیه شریفه «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»، رسول خدا(ص) حالش تغییر کرد و گریه شدیدی فرمود.

اصحاب هم گریان شدند و نمی‌‌دانستند چه نازل شده و هیچیک از آنها نمی‌‌توانستند از آن حضرت سبب گریه را بپرسند!

جناب سلمان گفت: هیچ چاره‌‌ای نیست مگر آنکه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیاید.

سلمان به دنبال حضرت زهرا(س) رفت و عرض کرد: ای دختر رسول خدا، پدرت اینطور شده، بیایید و ببینید چه شده است؟

حضرت زهرا(س) چادر سر کرد.

سلمان گوید، دیدم چادر حضرت زهرا(س) دوازده جایش وصله دارد.

سلمان گریست و گفت: دختران قیصر و کسری در سندس و حریر می‌‌باشند، در حالی که لباس دختر سید أنبیاء چنین است.(وقتی بعدا این مطلب به رسول خدا(ص) عرض شد، فاطمه زهرا(س) فرمود: 5 سال است که برای من و علی نیست مگر یک پوست گوسفندی که روزها بر روی آن شتر را علف می‌‌دهیم و شب ها آن را فرش خود قرار داده و بر روی آن می‌‌خوابیم و بالش ما از لیف خرما است).

بعد از آن از پدر بزرگوارش سؤال نمود از آنچه جبرئیل امین(ع) نازل نموده بود.

رسول خدا(ص) آیه را تا آخر قرائت فرمود.

صدیقه طاهره(س) از شنیدن آن آیه، به صورت روی زمین افتاد و گفت: وای بر کسی که داخل جهنم شود.

سلمان گفت: کاش من گوسفندی بودم و مرا می‌‌کشتند و گوشت مرا می‌‌خوردند و ذکر جهنم را نمی‌‌شنیدم.

ابوذر گفت: کاش مادر مرا نزاییده بود و نام جهنم را نمی‌‌شنیدم.

عمار گفت: کاش مرغی بودم و در بیابانها پرواز می‌‌کردم و بر من حساب و عقابی نبود و نام جهنم را نمی‌‌شنیدم. 

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) دست بر سر گذاشت و فرمود: وای از سفر دراز و طولانی و کمی توشه برای سفر قیامت! (بحار الأنوار ‏8: 303).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۵۲
عباس اصلانی

دوستان من، دنیا دلبری می‌کند درست است؟ دنیا چی‌اش دلبری می‌کند انسان را؟ چی موجب می‌شود؟ نه بگو به من. چی موجب می‌شود ما علاقه‌مند به دنیا می‌شویم و به آخرت توجه نداریم؟ بهشت از ما دلبری نمی‌کند امّا دنیا از ما دلبری می‌کند. بگویید جواب بدهید. سرگرمی است. در بهشت هم سرگرمی هست، بهترش هم هست. نقد است، درست است؟ چند نفر موافق هستند؟ نقد است. باور بفرمایید یک بحث یک دهه محرم می‌خواهد که من برای شما جا بیندازم که نقد بودن دنیا انسان را جذب نمی‌کند.

چون دینا اینقدر هر گلش یک خار مغیلان وحشتناک دارد که فقط بلد است حال آدم را به هم بزند. درست به دنیا نگاه بکنی همین دنیای نقدی که گفتی. غذا خوردن یک همچین افتضاحی را به بار می‌آورد که حاضر نیستی ما اسمش را ببریم در جلسه، غذا خوردن از دهانت می‌افتد. خوابیدنی که عین مردن است، دیگر ازش لذّت نمی‌بری. از نقد بودن دنیا نگو. نقد بودن دنیا اثری ندارد.

آخرت چون نسیه است در دل ما نمی‌نشیند. ببین! ببین دیگر ما خودمان هستیم دیگر. خالی‌بندی هم حدّی دارد. شما که می‌دانی جوان‌ها هنوز ازدواج نکرده چه خیالاتی برشان می‌دارد برای ازدواج فکر می‌کنند اوه! چه خبر خواهد شد در آینده. خیالات لذّتش بیشتر از عینیّات است. پس نقد بودن دنیا جاذب تو نیست. نسیه بودن آخرت رد کنندۀ تو نیست. مشکل چیه؟ دنیا ذکرش ما را خراب می‌کند، یادآوری‌اش.

دنیا نقد بودنش ما را خراب نمی‌کند ها! یادش ما را خراب می‌کند. دنیای نقد ذکرش ما را علاقه‌مند بهش می‌کند. آخرت بدون ذکرش آیا علاقه‌مندش خواهیم شد؟! در سبک زندگی خودت ذکر آخرت را قرار بده. ببین دنیای نقد رویت اثر دارد. والله العظیم اثر نخواهد داشت. برای اینکه ذکر آخرت زیاد بشود چه‌کار کنیم؟ امام باقر(ع) می‌فرماید روزی پنجاه تا حدّاقل آیۀ قرآن بخوان. می‌فرماید در چهارده نوبت قرآن بخوان. نه در یک نوبت بخوان جمع کن برو کنار. قرآن اساساً کتاب ذکرالآخرة است. دقیقه‌ای یک دفعه آدم را می‌برد در بهشت و جهنم می‌آورد. دقیقه‌ای یک دفعه می‌برد می‌آورد.

چی موجب می‌شود ما از آخرت فاصله بگیریم؟ یاد نکردنش. و قرآن بهترین برنامه است. دنیا ذکرش ما را خراب می‌کند! یادآوری‌اش. در سبک زندگی خودت ذکر آخرت را قرار بده. ببین دنیای نقد رویت اثر دارد. والله العظیم اثر نخواهد داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۴
عباس اصلانی

یک اندیشمند اهل‌سنت ساکن آمریکا بر این باور است مهمترین راه تضعیف صهیونیست‌ها مبارزه با روش ثروت‌اندوزی آنها که ربا و بانکداری جهانی است، می‌باشد.

«عمران نزار حسین» اندیشمند اهل سنت ساکن آمریکا در گفتگویی به تشریح وجوه مختلف قدرت صهیونیسم جهانی و رژیم صهیونیستی پرداخت.

وی در این گفتگو مهمترین موضوع در مقابله با رژیم صهیونیستی و راه تضعیف قدرت آن را که نوک پیکان صهیونیسم جهانی است، مبارزه با روش ثروت اندوزی آنها که ربا و بانکداری جهانی است، دانست.

نزار حسین در بخش نخست سخنان خود از جنگی جهانی خبر داد که دو قدرت کنونی جهان با هم می‌جنگند و این جنگ به تضعیف دو طرف منجر می‌شود و بهره برداری نهایی در این میان از آن صهیونیست‌ها خواهد بود. وی در مورد نتایج این جنگ گفت:

منفعت نخستی که جنگ بزرگ در پی خواهد داشت آن است که این جنگ نابود کننده ناتو به‌عنوان قدرت برتر نظامی غرب خواهد بود و توان نظامی روسیه را نیز به‌صورت قابل توجهی کاهش خواهد داد. صهیونیست‌ها تلاش خواهند کرد که از این خلأ قدرت بهره‌برداری کنند تا اسرائیل را به‌عنوان قدرت حکمران بر جهان معرفی کنند.

دومین منفعت این جنگ این است که اسرائیل بر دنیای کنونی با توجه به وسعتی که هم‌اکنون دارد نمی‌تواند حکمرانی کند و دنیا باید خیلی کوچک شود. جنگ بزرگی که روی خواهد داد باعث می‌شود که جهان بسیار کوچک شود.

امکانات جنگ هوایی نابود خواهد شد اما صهیونیست‌ها و اسرائیل باید فناوری محرمانه جایگزینی برای این داشته باشند تا بتوانند همچنان از آسمان استفاده کنند این در حالی است که دیگران نمی‌توانند از آن استفاده کنند. این یکی از اشاره‌های آخر زمانی است که باید اتفاقاتی در این مسیر روی دهد که متوجه شویم این چنین سلاحی وجود دارد.

عمران حسین که مطالعات فراوانی در زمینه اقتصاد و مباحث آخر الزمان دارد با نگاهی به وضعیت کنونی راه حل معکوس شدن این جریان پیشرفت و توسعه قدرت صهیونیسم و حرکت این رژیم به‌سمت زوال را، توجه به مسئله ربا و بانکداری در جهان امروز مطرح کرد.

 

آخرین آیه‌ای که در قرآن از نظر تاریخی نازل شده بعد از حجه الوداع و پس از آنکه پیامبر به مدینه بازگشت و تنها ۸۱ روز به رحلت ایشان مانده بود،‌ می‌باشد. این آیه که نازل شده این بود “یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وذروا ما بقی من الربا إن کنتم مؤمنین فإن لم‌تفعلوا فأذنوا بحرب من الله ورسوله وإن تبتم فلکم رءوس أموالکم لاتظلمون ولاتظلمون (بقره ۲۷۹‌ــ۲۷۸) اگر شما ربا را کنار نگذارید به جنگ خدا و رسول او رفته‌اید. تا زمانی که خداوند با شما می‌جنگد شما نخواهید توانست که اسرائیل را شکست دهید اولین گام در این روند در مقاومت در برابر اسرائیل، از بین بردن سیستم ربا است و درباره چگونگی آغاز روند نیز باید بسیار محتاط و با دقت باشید چون اگر اولین گام را اشتباه بردارید همه چیز نابود خواهد شد. نخستین گام آن است که در ایران خرید و فروش در بازار با استفاده از مسکوکات صورت گیرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۵۸
عباس اصلانی

حجت الاسلام پناهیان:

  •  دوجور می‌شود با علم برخورد کرد: 1-برخورد رایج: علم آغاز حرکت روحی انسان برای علاقه‌مند یا معتقد شدن و عمل کردن است. 2-علم فقط آغاز علاقه‌مند شدن نیست، بلکه علم نشان‌دهندۀ علاقه‌مندی‌های وجود ماست! یعنی علم برای ما کشف می‌کند که «چه علاقه‌مندیهایی داشته‌ایم» ولی از وجود آنها بی‌خبر بودیم.
  •  انسان فطرتاً دارایی‌هایی دارد که علم برای آنها جنبۀ تلنگر و «تذکر» دارد. خدا به پیامبر(ص) می‌فرماید:«إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ»(غاشیه/21) علم، علاقه‌مندی‌های خوب و عمیقی که در وجود انسان پنهان است را آب‌یاری می‌کند و تازه آدم می‌فهمد که عاشق چه چیزهایی است؟
  •  علم و آگاهی، آزمایشگاهی است برای سنجش پاکی فطرت و صفای باطن انسان. وقتی به یک آگاهی می‌رسیم، همان لحظه خدا دارد ما را امتحان می‌کند که «عکس‌العمل ما نسبت به این آگاهی چگونه است؟ چه خوف و چه شوقی را در ما ایجاد می‌کند؟ چه تغییری در ما ایجاد می‌کند؟» اگر یک آگاهی دینی به ما دادند و ما عمیقاً متأثر نشدیم، معلوم می‌شود که وضع درونی ما خوب نیست و تعادل‌های روحی ما به‌هم ریخته است.
  •  خودتان را در معرض آگاهی‌هایی قرار دهید که معلوم کند شما چه علاقه‌هایی دارید؟ بعضی‌ها وقتی به بدی‌ها آگاه می‌شوند، از بدی‌ها متنفر می‌شوند، اما بعضی‌ها وقتی به بدی‌ها آگاه می‌شوند، خوش‌شان می‌آید و تازه می‌فهمند: «من هم این بدی‌ها را می‌خواهم و دوست دارم!»
  •  بعضی‌ها در مقابل آگاهی‌های پرخطر، ضعیفند. ولی آدم باصفا از هر آگاهی‌ای سود می‌برد و رشد می‌کند؛ حتی وقتی زندگی و فرهنگ غربی‌ها را نگاه کند، جذب آنها نمی‌شود، بلکه دفع می‌شود و برای آنها غصّه می‌خورد.
  •  از سوی دیگر، بعضی‌ها وقتی به قرآن نگاه می‌کنند، نه‌تنها جذب نمی‌شوند بلکه خسران‌شان زیاد می‌شود.«وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً»(اسراء/82) بعضی‌ها با قرآن هم به جهنم می‌روند اما بعضی‌ها با دیدن فیلم‌های زندگی خارجی‌ها به بهشت می‌روند.
  •  هر آگاهی‌ای که به ما می‌رسد یک امتحان است و آزمایش بیداری فطرت ماست. تا وقتی انسان نسبت به خودش ظلم نکرده باشد، هر آگاهی‌ای(چه خوب و چه بد) در این عالم به او برسد، به نفعش خواهد بود و بر او تأثیر مثبت خواهد داشت.
  •  اینکه جهل مانع رشد است، در اندازه‌های اجتماعی و در حیطۀ آخرالزمان، خیلی بحث عمده‌ای است. طبق روایات، دو نفر(گروه) خیلی خطرناک هستند، یکی عالم فاسق و یکی جاهل متعبد(فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ؛ خصال/1 /69) اصل داستان و معرکۀ این دو گروه هم در آخرالزمان است؛ خدا در آخرالزمان این دو را به هم می‌رساند و کار به‌جایی می‌رسد که اکثراً دچار ریزش می‌شوند.
  •  آدم‌های خوب و متعبدی که جاهلند، خیلی ضربه می‌زنند؛ بنده وقتی تصور می‌کنم که آدم‌های مذهبی در اثر جهل‌شان چه ضربه‌ای می‌توانند بزنند، واقعاً هول برَم می‌دارد. شما بچه‌مذهبی‌ها باید خیلی از آگاهی‌ها را به‌دست آورید. خصوصاً که امام رضا(ع) می‌فرماید: آخرالزمان، اوضاع آن‌قدر پیچیده می‌شود که هر کسی خودش باید بفهمد راه درست چیست؟ در آخرالزمان، ولیجه‌ها(کسانی که روی انسان نفوذ فکری دارند) اثرشان را از دست می‌دهند و آدم دیگر نمی‌داند به چه کسی اعتماد کند؟(سَیَکُونُ فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ؛ غیبت نعمانی/180)
  •  شما در اثر پای منبر نشستن، باید بتوانید دربارۀ منبرهای مختلف، قضاوت داشته باشید. باید سعی کنید خودتان عالم‌شناس باشید. اولاً نمی‌شود به هر کسی اعتماد کرد، و ثانیاً آن کسی که بتوان به او اعتماد کرد(مثلاً یک عارف کامل) نمی‌تواند همۀ حرف‌ها را با جزئیاتش به شما بگوید. پس خودتان باید بفهمید.
  •  برخی بچه‌مذهبی‌ها، ابتدائیات معارف دینی را هم بلد نیستند؛ اصلاً نمی‌دانند برای چه بچه‌مذهبی شده‌اند؟! خب، یقیناً گاهی خطاهای بدی از آنها سر خواهد زد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۱:۰۳
عباس اصلانی

یکی از قدرتمندترین نیازها و غرایزی که در انسان وجود دارد غریزه جنسی است. نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذا از نیازهایی است که بایستی از روش صحیح ارضاء گردد.


فحشا

از نظر علم و تجربه ثابت شده است که یکی از عوامل اصلی و ناخودآگاه تحریک و ترشح غدد و هورمونهای جنسی، نگاه است. نگاه به نامحرم هر چند اگر بدون قصد تلذّذ باشد عمل طبیعی و غریزی خود را انجام می دهد و زمینه تحریک شهوت انسان را در زمان نگاه یا بعد از آن ایجاد می کند. تحریک غریزه جنسی به گونه نامشروع نیز آثار شوم و نکبت بار فراوانی بر ابعاد مختلف انسان و جامعه بشری ایجاد می نماید. اسراف، انحراف و هدر رفتن نیروهای فکری ، اجتماعی و معنوی انسان، زمینه سازی سردی روابط خانوادگی (شخصی که نگاه خود را کنترل نمی کند با یک همسر ارضا نمی شود)، حالت حسرت و ناکامی، از دست دادن آرامش روانی، میل به گناه (لواط، زنا ، استمناء و....) و بالاخره گرایش به گناهان مختلف از جمله آثار سوء نگاه حرام است که در عرصه زندگی فردی، خانوادگی و اجتماع ظاهر می گردد. امام علی علیه السلام می فرماید چشم، پیش قراول دل، جلودار فتنه، دام شیطان و نگاه حرام سبب کاشتن بذر شهوت و نهال گناه (زنا و لواط و استمناء و ...) است.[1] نگاه به نامحرم باعث سختی زندگی و زیادی حسرت و افسوس است. قران کریم در این مورد می فرماید: « قُلْ لِلْمُۆْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِک أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یصْنَعُونَ [2] به مۆمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه‏تر است خداوند از آنچه انجام مى‏دهید آگاه است! »

برخی آثار فاجعه آمیز نگاه کردن به فیلم های غیراخلاقی را می‌‌توان اینگونه برشمرد :

1. کاهش شدید عشق:

چنین افرادی از توان عاطفی کمتری برخوردارند و در روابط عاشقانه توفیق کمتری کسب می‌کنند.

2. تاثیرات فیزیولوژیک:

سلامت جنسی انسان که تأثیر عمیقی در سلامت جسمی‌ و روانی او دارد، حاصل ارضاء معقولی است که در پی تحریک واقعی و نیاز حقیقی فیزیولوژی بدن اتفاق افتاده باشد. عدم حفظ این عدم تعادل، از عقلانیت انسان می‌کاهد و او را وادار به گناه می‌کند.

3. تضعیف انسانیت:

جنبه جنسی بسیاری این افراد، عاری از ویژگی‌های انسانی می‌‌شود. آنها یک حالت «من غریبه» (جنبه تاریک) را توسعه می‌‌دهند که محور آن، شهوت جامعه ستیز و عاری از اکثر ارزش‌ها است.

مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند

4. از بین رفتن عفت عمومی‌ و اجتماعی در درازمدت:

کسانی که اینگونه فیلم ها را تماشا می کنند در برخورد با افراد دیگر در اجتماع نگاه جنسی دارند و شیطان همیشه برای گمراه کردن آنها امید دارد. زیرا آنها برای گمراهی و انحراف از مسیر الهی آمادگی لازم را دارند.

5. نقش بستن تصاویر جنسی در مغز:

در این جا بهتر است که به تجربه دکتر روان شناس، «مک گاف» در دانشگاه کالیفرنیا بپردازیم. یافته‌های او (که بسیار ساده شده اند) نشان می‌‌دهند که خاطرات تجربه‌هایی که به هنگام تحریکات احساسی (مثل تحریک جنسی) رخ می‌‌دهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز می‌‌نشینند و پاک کردن آنها دشوار است. این فرض می‌‌تواند تا حدودی اثر اعتیاد به هرزه‌نگاری و هرزه‌بینی را توصیف کند. خاطرات نیرومند تحریکات جنسی از تجربه‌های گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ می‌‌کنند و مرتباً به ذهن خطور می‌‌کنند و فرد را از لحاظ شهوانی تحریک می‌‌کنند. اگر او به هنگام این تخیلات، استمنا کند، باعث تقویت پیوند بین تحریک جنسی و اوج لذت جنسی می‌‌شود که همراه با منظره ویژه یا تکرار پی‌درپی آن صحنه در ذهن خواهد بود.

6. تأثیر بر رفتار جنسی:

برخی از جامعه‌شناسان آلمانی ادعا می‌‌کنند که «عادت بیمارگونه‌ دیدن عکس‌ یا فیلم‌های پورنو (سکسی)» بر رفتارها و برخوردهای جنسی «معتادان پورنو» تأثیر منفی دارد. تا ‌جایی که این بیماران، از انجام سکس عادی و عشق‌ورزی لذتی نمی‌‌برند. کاربرانی که داوطلبانه برای ترک اعتیاد خود به روانکاو مراجعه کرده‌اند، اعتراف می‌‌کنند که «دیدن پورنو، به بخش جدایی‌ناپذیر ارضای جنسی آنان تبدیل شده است» و آنان نمی‌‌توانند بر «وسوسه و نیاز» دیدن این تصاویر غلبه کنند.

7. انزوا و کاهش روابط اجتماعی:

پژوهشگران آلمانی معتقدند که اعتیاد به دیدن فیلم ها و تصاویر پورنو‌، هم‌چنین سبب انزوا و دوری فرد از اجتماع و کاهش روابط اجتماعی او می‌‌شود.

نگاه

8. تحلیل توان عقل:

هر قدر که اطلاعات موجود در ذهن، منظم‌تر و دارای عناوین کمتری باشد،‌ دسترسی عقل به آنها برای پردازش‌های جدید، مهیاتر خواهد بود. اما وجود داده‌های فراوان و متعدد که فضای ذهن را بی جهت پر کرده باشند و با تکرار درگیری ذهنی و رفتار بیرونی، تقویت شده باشند، باعث می‌شود توان عقل را به مقدار چشمگیری کاهش دهند، چه رسد جایی که این داده‌ها، دارای تاثیر بر هورمونهای مختلف نیز باشد که تأثیرات ارگانیک را نیز درپی داشته باشد.

9. سقوط شخصیت زن و مرد و تبدیل شدن به وسیله‌ای برای اشباع هوس‌های سرکش:

با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است.

10. آسیب جسمی‌:

علم پزشکی هنوز تا مرز شناخت بسیاری از بیماری‌ها فاصله ای طولانی دارد و چه بسا اموری که در زندگی روزمره ما وجود داشته باشد و ما به عنوان امور مفید از آنها استفاده کنیم، در آینده ای نزدیک ضرر آنها از نظر پزشکی ثابت شود. بنابراین اگرچه تاکنون برای هرزه‌بینی، اثر جسمانی مستقیم تشخیص داده نشده است (و احتمال این وجود دارد که با پیشرفت علم مشخص گردد) ولی قطعا اثر غیرمستقیم دارد. یعنی نگاه به عکس و فیلم‌های مبتذل غالبا موجب تحریک سیستم عصبی خودکار (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) و تحریک شهوت می‌گردد؛ هم زمان ضربان قلب و تعداد تنفس افزایش پیدا می‌کند؛ ترشح برخی از هورمون‌ها در خون بالا رفته و تعادل هورمونی و روانی شخص برای دقایقی و گاه ساعت ها و گاه روزها به مخاطره می‌افتد. اگر این رفتار به مدت طولانی ادامه یابد آثار آن همه عمر فرد را در بر خواهد گرفت.

11. پرخاشگری:

هرزه‌بینی نه تنها بر ذهن فرد تاثیر مخرب می‌گذارد بلکه افراد را تشویق می‌کند تا از نظر جنسی بیشتر حالت سلطه جو و پرخاشگر داشته باشند.

با پرداختن افراطی فرد به مسائل جنسی، شخصیت او به شخصیتی شهوانی تبدیل خواهد شد که تداعی‌ها و برداشت‌های وی با کوچکترین ارتباطی (حتی توهمی) رنگ جنسی به خود می‌گیرد. کارکرد افراد برای چنین فردی تنها ارضاء غریزه جنسی است و اهتمام خود او نیز صرفا بر ارضاء همین بعد وجودی خویش است

12. مقایسه:

به دنبال مشاهده این‏گونه فیلم‏ها، افراد مجرد در آینده به مقایسه آنچه در فیلم دیده‏اند و آنچه از همسر خود سراغ دارند می‌‏پردازند و در نتیجه نقایص و کمبودها و ضعفهای احتمالی خود و همسر خویش در ذهن فرد برجسته شده و چه بسا باعث کاهش تمایل و علاقه به همسر انتخاب شده خود می‌‏شود و به تدریج کانون خانواده را دچار اختلال و فروپاشی می‌‏کند.

13. دیدن عکس‌ها و فیلم‌های مبتذل،

به ویژه جوانان را، در یک حال تحریک دائم قرار می‌دهد، تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنان و ایجاد هیجان‌ های بیمارگونه عصبی و گاه سرچشمه امراض روانی می‌گردد.

14. سستی ایمان:

این گناه، پیوند انسان با خدا را سست و در صورت استمرار، این پیوند را قطع و ایمان او را زایل می‌‌گرداند؛ غریزه جنسی انسان را به طور افراطی تحریک کرده؛ او را از فعالیت‌های مثبت انسانی بازداشته؛ به سمت ارتکاب فحشا و منکرات سوق می‌دهد. بدین وسیله انسانیت انسان که سرمایه وجودی انسان است را از او سلب می‌کند.

15. محروم شدن از شیرینی و لذت انس با خدا:

هشیار بودن این تصاویر در ذهن و مرور دائمی و ناخودآگاه آن، حضور قلب را در عبادات به خطر می‌اندازد و تکرار نافرمانی خدا، بهره رابطه با او را از لذت می‌اندازد.

16. مردن دل‌ها و افسردگی:

همانگونه که روایات نیز بر این امر تصریح دارند، ولنگاری جنسی و ارتباطی، باعث بروز قساوت قلب می‌شود و مرگ معنوی و روانی قلب را درپی دارد.

17. تاثیرات منفی در زندگی زناشویی:

مشاهده مکرر و زیاد آن و در دسترس همه بودن این نوع فیلم‏ها (حتی به عنوان آموزش) باعث شکستن قبح و زشتی اموری است که اسلام، عقلاء و عرف جامعه آنها را زشت و قبیح می‌‏شمارند. حتی انسان‏های مۆدب و با نزاکت از بیان و ذکر برخی الفاظ که مستقیما اشاره به یکی از اعضاء بدن انسان می‌‏کند، اکراه دارند و آن را زشت و ناپسند و قبیح می‌‏دانند چه رسد به این که به مشاهده و تجزیه و تحلیل آن بپردازند.

 

پی نوشت ها :

[1] . میزان الحکمه، محمدمحمدی ری شهری. ماده النظر.

[2] . سوره مبارکه نور،آیه شریفه  30

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۰
عباس اصلانی

پروفسور سید محسن فاطمی استاد دانشگاه هاروارد و فوق دکتری از این دانشگاه و از شاگردان مرحوم علامه جعفری در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی است که با حضور در مهر در مورد امکان یا امتناع روانشناسی اسلامی، رابطه روان‌شناسی با دین، کاربردی کردن روان‌شناسی اسلامی، جایگاه دعا و توسل در مباحث روانکاوری به گفتگو نشست.

پروفسور سید محسن فاطمی فوق دکترای روان‌شناسی از دانشگاه هاروارد است که در برخی از دانشگاههای برجسته آمریکا و اروپا ار جمله برتیشین کلمبیا، مدرسه عالی روان‌کای بستن، دانشگاه فینکس، دانشگاه وستون واشنگتن... و نیز دانشگاه تهران و علم و صنعت تدریس داشته است.

فاطمی علاوه بر تألیفات مختلف در حوزه های روان‌شناسی، آموزش و ارتباطات به زبانهای انگلیسی و فارسی دارد، از جمله سخنرانان کلیدی کنفرانسهای بین المللی به شمار می رود و  چندین سال از محضر مرحوم علامه محمدتقی جعفری در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی بهره برده است.
 
وی عضو انجمن روان‌شناسی آمریکا، سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران است و سمینارهای مختلفی را در حوزه های روان‌شناسی مذاکره و نفوذ، مدیریت استرس، هوش هیجانی، تفکر خلاق، خانواده پویا، مدیریت اضطراب، مهارتهای ارتباطی و... در آمریکای شمالی، اروپا و ایران برگزار کرده است.

دکتر فاطمی با حضور در خبرگزاری مهر، طی گفتگویی مفصل به سؤالات مختلفی در حوزه روان‌شناسی و به به ویژه روان‌شناسی دینی و روان‌شناسی اسلامی پاسخ داد که در پی می آید:
 
نقش دعا و ذکر در روان شناسی اسلامی
 
* خبرگزاری مهر: آقای دکتر فاطمی اولین سؤالی که در حوزه روان‌شناسی به نظر می رسد اینکه اخلاق حلقه گمشده روان‌شناسی است. در جایی که دستگاه فکری فرویدی غلبه بیشتری دارد چطور می توان از اخلاق و دین در حوزه روان‌شناسی سخن گفت چراکه فروید بی اخلاقی را کلید حل مشکلات روانی می داند و اساسا نقشی برای دین قائل نیست. با این توصیفات می توانیم از روان‌شناسی اسلامی سخن بگوییم؟

** فاطمی: بله می توان در مورد روان‌شناسی اسلامی سخن گفت. هر نحله ای در روان شناسی اعم از روان شناسی انسان گراها، روان شناسی وجودی، روان شناسی رفتارگراها و... مبتنی بر مقدمات معرفت شناسی و وجود شناسی است یعنی در دستگاه فروید، معرفت و دانایی در حوزه خاصی تعریف می شود. فروید چون ماهیت ارتباط معنوی را چیزی جز والایش نمی داند و در درون‌مایه های جسمی و جنسی جستجو می کند،  بنابراین معرفت دینی و معرفت «یعلمون بالغیب و... » معنایی ندارد. در نتیجه در این روان‌شناسی وجود محدود تعریف می شود، یعنی فرشته چیزی نخواهد بود جز خیال. به همین جهت این معرفت شناسی و وجودشناختی در گزاره های تجویزی و توصیفی نیز تأثیرگذار است.
 
یعنی کسی که با دستگاه فرویدی کار می کند نمی تواند به مراجعه کننده اش توصیه خواندن زیارت نامه حضرت ابالفضل(ع) را داشته باشد. چون از آن معرفت شناسی و وجودشناختی چنین چیزی در نمی آید مگر اینکه فرد التقاطی کار کند یعنی بخشی فرویدی، بخشی انسان‌گرا، بخشی معنوی، بخشی گشتالتی و... باشد.
 
از گزاره های تجویزی، توصیفی هر روان شناس می توان درون‌مایه های معرفت شناختی(epistemological) و وجودشناختی(ontological) دستگاه فکری روان شناس را روشن کرد. در فلسفه اسلامی تمایزی بین حل بسیطه و حل مرکبه داریم. حل بسیطه پرسش از وجود است. یعنی اصلا این شیء وجود دارد یا خیر. اما حل مرکبه مبتنی بر فرض وجود است. در این بحث این مسئله وجود دارد که در دستگاههای روان شناختی، حل بسیطه و حل مرکبه در درون مایه اش وجود دارد.
 
خانم آنسکامب که در آکسفورد در فلسفه، صاحب کرسی بود و آثار «ویتگنشتاین» را ترجمه کرده است؛ بحثی را مطرح می کند و می گوید: ما امروز بیش از هر چیز به روان شناسی فلسفی(philosophical psychology) نیازمندیم و صاحبان حوزه روان شناسی باید دقیق تر در این مورد بحث کنند که روان شناسی فلسفی تا چه اندازه می تواند به ما کمک کند. پس از یک بعدی به روان شناسی فلسفی باید بپردازیم چون درون مایه هر رهیافت روان شناختی به سؤالات معرفت شناختی و وجود شناختی برمی گردد.
 
بر این اساس روان شناسی اسلامی(Islamic psychology) می تواند به عنوان یک منظر جدید مطرح شود. نه تنها می توان درباره روان شناسی اسلامی صحبت کرد بلکه می توان درباره روان شناسی دینی(religious psychology) و روان شناسی دین(psychology of religion) که با هم متفاوت هستند، صحبت کرد و دستگاه خاص آن را مطرح کرد. در روان شناسی اسلامی وجود صرفا در عالم محسوسات و این جهان خلاصه نخواهد شد؛ قرآن در سوره بقره می فرماید: « یؤمنون بالغیب ...» یکی از مؤلفه های مهم ایمان آورندگان به غیب این است که سطح وجودی برای آنها خلاصه به این شکل محسوس و ملموس عینی نخواهد شد.
 
بنابراین از نظر وجودشناختی قلمرو وجود توسع(ontological expansion) پیدا می کند. در اینجا توسع وجودی خواه ناخواه گسترده می شود چون دعا مطرح می شود و دیگر دعا در روان شناسی این معنا را نخواهد داشت که تنها در محرک و پاسخ در عالم مادی مطرح می شود. مدل محرک و پاسخ در عالم مادی قابلیت دعا را نمی تواند درک کند و قلمرو دعا، فرشتگان و اینکه عالم از یک خالقی برخوردار است و قلمرو اینکه « کار من و تو به این درازی/ کوتاه کند که نیست بازی»؛ « أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ » فکر کردید ما شما را بیهوده آفریدیم؟!
 
هدفمندی جهان بر می گردد به بعد وجودشناختی که قالبها و شقوق(ramifications) آن هم در پرتو آن می توانند معنا پیدا کنند. یعنی در روان شناسی اسلامی دعا، ذکر، ارتباط با وحی، ارتباط با ائمه(ع)، ارتباط مبتنی بر الهام (القاء الخیر فی القلب الغیر بلا استفادة الفکریه) خود نقش الهام(inspiration) در تصمیم گیری مورد بررسی عمیق خواهد بود.
 
 
قابلیتهای کمی نمی توانند در بحثهای روان شناسی ما را به نتیجه برسانند

* : با اینکه روان‌شناسی یکی از علوم تأثیرگذار در زندگی فردی و اجتماعی است اما گویی دین در زندگی روان‌شناسان نقش کمرنگی دارد. آیا ما می توانیم در این شرایط از روان‌شناسی اسلامی سخن بگوییم و توصیه ها و آموزه های اسلامی را در این حوزه وارد کنیم؟
 
**: قلمرو هستی شناختی روان شناسی اسلامی به مراتب فراتر از قلمرو معرفت شناختی روان‌شناسی است که صرفا در جهان وجود و محسوس را بررسی می کند. روش شناسی در حوزه های روان شناختی به روشهای کمی و کیفی تقسیم می شود؛ روان‌شناسی پوزیتویستی مبتنی بر روش کمی است و مبتنی بر پیشگیری و کنترل است در حالیکه در روان شناسی امروز جهان در کنار روش های پوزیتویستی- که برخی به شکست آن اعتراف کردند از جمله در کتاب والتر جانسون «واقعیت آنگونه که بود» یا بحران معنا که در دهه هشتاد در روان‌شناسی به وجود آمد و آن بحران بزرگ(crisis) که در روان شناسی اجتماعی مطرح شد که قابلیتهای کمی نمی توانند در بحثهای روان شناسی ما را به نور  برسانند- در کنارش بحثهای کیفی در خیلی از کمپ ها مطرح شد.
 
در بعد کیفی روشهای مختلفی داریم. مثلا در یک روش(grand theory) به جای اینکه ابتدا فرضیه(hypothesis) را داشته باشید با پژوهش به یک تئوری می رسید. یا روش پدیدارشناختی(phenomenological) که با تجربه زیستی آدمی سروکار دارد و مدرَک و مدرک را در یک بعد دیگری درک می کند و از ثنویت برخوردار نیست و بین عالم ذهن و عین آن جدایی که در برخی از مسلک ها مطرح می کنند را قائل نیست. یا بحثهایی که افرادی چون « گرگن» مطرح کردند و داعیه داران سازه انگاری(constructivism) به این می پردازد که واقعیتهای اجتماعی آفریده می شوند و نقش مهم این آفرینشها را زبان ایفا می کند چون زبان آفریننده است و اینها در مباحث کیفی مطرح می شود.
 
در بحث کمی و در بحث پوزیتیویستی ما از طرح آزمایش (experimental design) صحبت می کنیم. که در آن برای داشتن یک آزمایش باید گروه کنترل، آزمایش داشته باشید و تعریف عملیاتی این دو گروه باید مشخص باشد. متغیر مستقل و وابسته باید در این طرح مشخص باشد و از سوی دیگر متغیرهای مزاحم باید مشخص باشد.
 
ما در حوزه روان شناسی اسلامی می توانیم هم از روش کمی و هم کیفی استفاده کنیم و در برخی از موارد از روش ترکیبی«mixed method» استفاده کنیم وقتی این روش استفاده شود سه حالت دارد یا هر دو روش کمی و کیفی به یک میزان استفاده می شود که معمولا «کمی- کیفی» مطرح می شود و یا ممکن است کیفی- کمی باشد و یا کمی غالب باشد.
 
 
منطبق کردن هر چیزی که به ظاهر علم است با مسائل دینی خطای بزرگی است
 
*: چطور می توان از یافته های علم روان شناسی برای تفسیر دین استفاده کرد و یا اینکه از این یافته ها در جذب مردم به مفاهیم دینی بهره برد؟
 
**: یک نگاه این است که باید روشن شود که منظور از علم چیست. چون این لفظ مشترک دائم رهزن است؛ می تواند خطاهای زیادی داشته باشد به قول فوکو به نام علم خیلی ها تو سر خیلی ها زدند و بازار مکاره ای درست شد از تخاصمها و تباین و غیره. لذا باید روشن شود که ما منظورمان از علم، بعد پوزیتویستی است و یا علم را فراتر از آن تعریف می کنیم. دوم اینکه منظور از علم صرفا آنچیزی که در بعد ساینس در علوم تجربی اطلاق می شود، مد نظر است یعنی همان چیزی که در علوم طبیعی یکسری قوانینی وجود دارد ما این قوانین را به شیوه های خاص ببینیم و درک کنیم و بفهمیم. آیا می شود این قوانین را به علوم انسانی سرایت داد یعنی همان بحثی که در حلقه وین مطرح شد، تا چه اندازه منظورشان از علم ابطال پذیری، عینیت همگانی و... است.
 
تا این مسئله روشن نشود ما نمی توانیم وارد این حوزه ها شویم. « یونگ» نکته مهمی را مطرح می کند که وقتی ما در جهان صرفا برخاسته از تکنولوژی و دانش تجربی به دنبال حل مسائل می رویم شاید از خیلی از زوایا غافل شویم و جمله معروف او این است که اطلاعات ما افزایش پیدا کرده اما حکمت و فرزانگی ما کاهش پیدا کرده است.
 
دومین نکته اینکه این درست نیست که هر چیزی که به معنای خاص علم ثابت شده است ما برویم به دنبال اینکه یک جوری آن را با دین تطبیق دهیم و بگوییم که دین همین را گفته است، پس دین معنا دارد. چه بسا آن گزاره علمی پس از مدتی عوض شود. وقتی دستگاه نیوتنی عوض شد و دستگاه انیشتنی مطرح گردید یک پارادایمی عوض شده است و در دگرگونی ها به قول «اسکون» بحث اساسی این است که آن دستگاه اصلا معنا ندارد چون برخی مسائل، مسئله هستند و برخی مسائل مسئله نیستند. اگر صرفا به دنبال این باشیم که هرچیزی که به ظاهر علم است مسائل دینی را با آن منطبق کنیم، خطای بزرگی است.
 
سومین مسئله این است که محقق می تواند نگاه علمی را در کنار نگاه دینی مطرح کند. می توانید یافته های علمی مثلا پژوهشهای «مارتین سلیگمن» در روان‌شناسی «مثبت‌گرا» را بررسی کنید، بعد در حوزه گسترده تر بگویید پیامبر(ص) در بعد رحمت للعالمین بودن چیزهایی را گفته اند که روان‌شناسی مثبت گرا هنوز به الفبای آن دست نیافته است. آنجا محقق دو چیز را می رساند یکی اشراف خود را به آن چیزی که در جهان در قالبهای علمی می گذرد و دوم اشراف خود را به مفاهیم دینی می رساند و اینکه تا چه اندازه می تواند از دو منظر نگاه کرد و تا چه اندازه این منظرها در یک آفرینش جدید نقش اساسی داشته باشند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۱
عباس اصلانی

پناهیان: دوگانۀ نادان و خائن، در معارف دینی ما دوگانۀ پرسابقه‌ای است/ علی(ع): دو گروه، کمر مرا شکستند؛ «دانای خائن و نادان ساده‌لوح» / فعلاً نمی‌خواهیم روی احتمال «خیانت» صحبت کنیم، می‌خواهیم روی احتمال «سادگی و نادانی» صحبت کنیم/ امام(ره) به منتظری نفرمود «منافق» فرمود «شما ساده هستید»/ افراد ساده در عرصۀ سیاست به امت خیانت می‌کنند/ هرکس فکر کند ظلم با منطق کنار می‌رود، ساده‌لوح است/ یکی از مسئولین: عزت ما به موشک‌مان نیست!/ پیامبر(ص): عزت امتم به ابزار نظامی‌شان است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۸
عباس اصلانی

حق یعنی چه؟ یعنی واقع‌بینی.

باطل یعنی چه؟ یعنی خیال‌پردازی.

کافر یعنی چه؟ یعنی واقعیت‌ها را پوشانده و یکی از واقعیت‌ها خداست.

چرا بهترین محافل‌معنوی، در دانشگاه‌ها شکل می‌گیرد؟    

حجت الاسلام پناهیان:

خاستگاه معنویت و حال خوش معنوی، واقع‌بینی است. آدم های خیال‌پرداز معمولا عاشق اهل بیت(ع) نمی‌شوند.

چه‌کسی می‌تواند بهتر مناجات کند؛ عاقلان یا عاشقان؟ معلوم است که عاقلان و عالمان بهتر می‌توانند مناجات کنند.(إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ فاطر،28) کسی که واقع‌بین‌تر باشد، ایمانش و عشقش هم افزایش می‌یابد.

عاشق خدا، کسی است که از بقیه بریده باشد و برای بریدن از دیگران، علم و واقع‌بینی می‌خواهد.

سالهاست برخی از کسانی که دلسوز معنویت بوده‌اند، ایمان را چیزی جدای از علم دیده‌اند. و گفته‌اند هم علم،هم ایمان. نمی‌توان، این دو را، در عرض یکدیگر، قلمداد کرد. بلکه ایمان نتیجه علم است.چرا بعضی ها مومن نیستند؟ چون واقع‌بین نیستند.

تقوا، یعنی «مراقبت و دقت»، که مربوط به آدم های باهوش است که همۀ جهات یک مسأله را می‌بینند.سطحی برخورد نمی‌کند و جمع‌بندی‌های درستی دارد. آدم بی‌تقوا یعنی آدم بی‌نظم، بی‌حساب و کتاب و سطحی. اساساً تقوا را باید در محیط‌های علمی ‌تمرین کنیم.

چه کسانی گریه می‌کنند؟ کسانی که روحشان لطیف شده است. چه چیزی روح انسان را کثیف می‌کند؟ خیال‌پردازی! فرمود: «آروزها مانع دیدن پایانهاست؛الْأَمَلُ حِجَابُ الْأَجَل‏»(غرر، ص55) خوب که دقت کنی بعد از هشتاد سال، روی دست دیگران در حال تشییع جنازه هستی. با این دقت, می‌شوی آدم باصفا.

چه کسانی توبه می‌کنند؟ آنهایی که می‌گویند: «هرچه حساب کردم، دیدم ضرر کردم؛ هیچ کسی جز تو(خدا) نمی‌تواند برایم جبران کند، چرا که تو قواعد این عالم را طراحی کرده‌ایی

هیچ کس برای نفهم بودن و بی‌سواد بودن کلاس نمی‌گذارد و آنرا به رخ دیگران نمی‌کشد. به سهولت نمی‌گذارد دیگران بفهمند که او سوادش کم است. ولی الان بی ایمان بودن برای خودش کلاس دارد! چرا؟ چون دین، غلط معرفی شده است و دین، از مقوله فهم و علم معرفی نشده.

دو جبهه در حال درگیری با هم هستند؛ حق یعنی‌چه؟ یعنی واقع‌بینی، باطل یعنی‌چه؟ یعنی خیال‌پردازی. کافر یعنی چه؟ یعنی واقعیت ها را پوشانده و یکی از واقعیتها خداست.

 مسجد دانشگاه تهران شب نیمه شعبان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۸
عباس اصلانی