نور اسلام

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند

نور اسلام

و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند


و پند ده که مؤمنان را پند سود بخشد (55)
و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند (56)
از آنان هیچ روزیى نمى‏خواهم و نمى‏خواهم که مرا خوراک دهند (57)
خداست که خود روزى بخش نیرومند استوار است (58)سوره(51)

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «آخرت» ثبت شده است

یکی از مسائلی که در قرآن مجید برای بیان حیات عالی شهداء و اشاره به مقام بسیار رفیع و والای آنها آمده است، جمله «عند ربّهم یرزقون» است.

مقام عند ربّهم، عالی ترین مقام انسانی است و به عبارت دیگر کمال نهائی انسان است که هیچ حائلی میان انسان و خدا، وجود ندارد. در واقع اتصال به مقام ربوبی و لقاء الهی و نهایت کمال انسان است. چه جایگاه و منزلگاهی از آن بالاتر، که عاشق را در جوار معشوق جای دهند و این، همان چیزی است که انسانها حقیقتاً در جستجوی آن هستند.

پیامبر (ص) فرمود که: خداوند برای شهیدان هفت خصلت مقرر کرده است:

1. با نخستین قطره خونی که از خون او ریخته می شود، تمام گناهان او مورد عفو قرار می گیرد.

2. سرش در کنار دو حور از حوریان بهشتی قرار می گیرد و آنها غبار از چهره شهید پاک می کنند و به او خوش آمد می گویند. او هم متقابلاً به همسران بهشتی خود مرحبا می گوید.

3. از لباسهای بهشتی بر اندامش می پوشانند.

4. پذیرایی کنندگان بهشتیانی که وارد بهشت می شوند، با عطرهای بهشتی، او را عطرآگین می کنند.

5. جایگاه خود را، در بهشت می بیند.

6. به روحش گفته می شود، در هر کجای بهشت که می خواهی استراحت کن.

7. به وجه اللّه نظر می کند، و این موضوع رضایت و خشنودی برای هر پیامبر و شهیدی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۰۳
عباس اصلانی

الف – خداوند متعال، پیامبر اعظم را فرستاد و به همراه او کتاب و میزان نازل نمود، و همه چیز را [به ویژه در مورد حیات اخروی، بهشت و جهنمش ] دقیقاً بیان داشت، تا کسی سر خود معاد برپا نکند – خودش را ربّ و داور قیامت خود و دیگران ننماید - خودش و آنان را که دوست دارد به بهشت حواله ندهد – هر که را خودش نمی‌پسندد را لایق جهنم نداند و خلاصه آن که خود را از نگاه ژورنالیستی، احساسی، شعاری و ... بر حذر دارد، چرا که معاد حقیقت دارد و امر بسیار جدی است.

*** - برخی هم دوست دارند که بهشت بروند و هم حال و حوصله‌ی عبادت و اطاعت ندارند؛ لذا با بندگان خدا بر سر این که چه کسانی به بهشت می‌روند، دعوا و جدال راه می‌اندازند، چنان که گویی بهشت نتیجه ظفر در این جدال‌های لفظی و تخیلات است!  

ب – بی‌تردید کسانی که منکر توحید و معاد هستند، بالتبع مشرک و دنیاگرا هستند، بالتبع در مسیر کج و انحرافی می‌روند و گرفتار انواع و اقسام بت‌پرستی‌ها [در بُعد نظری و اعتقادی] و فسق‌ها و گناهان [در بُعد عملی] هستند، راهی به بهشت ندارد.

ج – بهشت را جایگاه بندگان خود قرار داد، یعنی کسانی که او را می‌شناسند و باور دارند – کسانی که او را دوست دارند – کسانی که او را با اطاعت "عبادت" می‌کنند. و جهنم را جایگاه ناباوران و نافرمانان قرار داد و به صراحت بیان نمود: «کسانی که دین خدا و دینداران را مسخره می‌کنند نیز به بهشت نمی‌روند».

د – "عبادت" را بندگی با اخلاص تعریف کرد که البته از محبت و مودّت ریشه می‌گیرد. انجام واجبات و ترک محرمات را حدود و ثغور مرزهای بندگی تعیین نمود. حال در این مملکت و داخل این مرزها، ختم قرآن یا هر یک از سوره‌های آن – عزاداری و سینه‌زنی در مصیبت ابا عبدالله الحسین علیه السلام – پیاده‌روی کربلا که خار چشم دشمنان اسلام و مسلمین شده و بغضش گلوگیر گردیده است و ...؛ مانند سیاحت در یک سرزمین زیبا و امن و بهره‌مندی از فضاهای روح‌افزا، مناظر چشم‌نواز و تناول از میوه‌های لذیذ و مفید می‌باشد.

ﮪ – "انسان‌های از هر نظر کامل"، فقط اهل عصمت علیهم السلام هستند و در هیچ کجا نفرمود که فقط انسان‌های از هر نظر کامل وارد بهشت و یا طبقات آن می‌گردند.

و – البته رسیدن به بهشت و صعود به مقامات و طبقات والاتر، فکر، اندیشه، بصیرت، اخلاص عمل و کارهای اضافه بر انجام واجبات و ترک محرمات لازم دارد، چنان که به پیامبر عظیم الشأنش نیز فرمود: عبادت نیمه شب و نماز شب بخوان، باشد که به مقام محمود برسی:

« وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا » (الإسراء، 79)

ترجمه: و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‏] نافله‏اى باشد، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.

بهشت فرودس:

خداوند متعال خودش فرمود که چه کسانی وارد بهشت فردوس می‌شوند، تا هم بندگانش آگاه شوند و هم هیچ کس از سوی خودش و بر اساس ظن، گمان، اوهام و نظرات من‌درآوردی خودش، در این‌باره سخن نگوید:

« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا * خَالِدِینَ فِیهَا لَا یَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا » (الکهف، 107 و 108)

ترجمه: بى‏گمان کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند، باغ‌هاى فردوس جایگاه پذیرایى آنان است آنها در آنجا جاودانه بوده، هیچ گاه تغییر و تحول (انتقال) از آنجا را نمى‏طلبند.

مؤمنان کیانند؟

سپس نه تنها در جابجای قرآن کریم، صفات و ویژگی‌های مؤمنان را بیان داشت، بلکه در سوره "المؤمنون"، پس از آغاز با بشارت « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ - به راستی که مؤمنان رستگار شدند / 1»، هفت صفت و ویژگی خاص مؤمنان که اول آنها "خشوع در نماز" است و آخر آنها "محافظت از افساد و تباه شدن نماز است" را بر شمرد و سپس فرمود: همین‌ها وارث "فردوس" هستند:

« أُوْلَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » (المؤمنون، 10 و 11)

ترجمه: آنانند که میراث برانند (به آنان می‌رسد) همانان که بهشت را به ارث مى‏برند و در آنجا جاودان مى‏مانند.

عشق و محبّت:

با شعار، ظنّ، تخیلات و اوهام، هیچ حقیقتی متغیر نمی‌گردد. اساس بر "محبت" است - تقسیم‌بندی بندگان از سوی خداوند سبحان، بر اساس محبوب و محبت‌شان به آن است - حشر با محبوب است، و بهشت جای محبین و محبوبین خداست. کسانی که خدا را دوست دارند و خدا نیز آنان را دوست دارد ( یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ ).

پس، مابقی نیز با محبوب‌های خود محشور می‌شوند، خواه طواغیت، فراعنه و اهل فسق و فجور باشند و یا حتی سنگ و چوب (بت)؛ و از صفات و ویژگی‌های مؤمن که وارث فردوس است، شدت محبتش به الله جلّ جلاله می‌باشد « وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّـهِ / البقره، 165»، از این رو همه محبت‌های دیگرش، در راستای محبت اوست و بغض و دشمنی‌اش نیز برای اوست.

نفرت:

نقطه‌ی مقابل هر "محبت و عشقی"، نفرت است که اگر خدایی نباشد، بغض و کینه و عداوت نفسانی را نیز به دنبال می‌آورد.

آدمی از دشمن محبوب و آن چه او را از محبوب دور می‌کند، "نفرت" دارد؛ پس اگر محبوب او "الله جلّ جلاله" بود، دوستدار او را نیز دوست دارد و از دشمن او نفرت پیدا می‌کند؛ اما اگر محبوبش غیر خدا (دنیا و مظاهرش) بود، نسبت به هر چه او را از محبوب دور کند، نفرت پیدا می‌کند، تا جایی که می‌فرماید: دنیاگرایان، هر گاه اسم الله و وحدانیت او به میان آید، قلوب‌شان مشمئز (متنفر) می‌گردد و هر گاه یادی از محبوب‌های خودشان به میان آید، بشاش و با نشاط می‌شوند:

« وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ » (الزّمر، 45)

ترجمه: و چون خدا به تنهایى یاد شود، دلهاى کسانى که به آخرت ایمان ندارند، منزجر مى‏گردد، و چون کسانى غیر از او یاد شوند، بناگاه آنان شادمانى مى‏کنند.

حشر و فردوسیان:

پس هر کس با محبوب خودش محشور می‌شود و چنان که در دنیا به دنبال به او عشق می‌ورزید، از او تبعیت و پیروی می‌کرد، تمام سعی و تلاشش برای رسیدن به او بود، از یاد او ولو به بردن اسمش خوشحال می‌شد و از دشمنانش تنفر داشت [تولا و تبرا]، در آخرت نیز به دنبال او می‌رود، خواه به بهشت فردوس و خواه به جهنم.

از این رو مؤمنان، عاشق خدا، عاشق رسول خدا و اهل بیت عصمت صلوات الله علیهم اجمعین، عاشق قرآن، عاشق نماز، عاشق جهاد فی سبیل‌الله، عاشق تقوا، عاشق دعا و زیارت محبوب هستند – غیر مؤمنان [کفار، مشرکان، منافقان، ظالمان] نیز عاشق دنیا، اهل دنیا، ذکر دنیا و لذت‌های حرام دنیا هستند؛ و هر کدام نسبت به بازدارنده‌ی خود نفرت دارند.

چنان که مؤمنان و مشتاقان به لقای محبوب، از تلاوت قرآن کریم، انجام واجبات و ترک محرمات، و سایر عشق‌بازی‌هایی چون دعا، مولودی و عزاداری برای محبوب، زیارت و حتی پیاده رفتن [نمایش شکوه عشق] و ... خوش‌شان می‌آید؛ و آنها که در قلب‌های‌شان امراضی هست، نسبت به آنان و کارهای‌شان حرص و بغض دارند و دشمنی می‌ورزند.

حدیث ایمان، محبت و بهشت:

●- پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند:

وَالّذى نَفسى بِیَدِهِ لاتَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا أولا أدُلُّـکُم عَلى شَئىٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَـکُم؛ (مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 123)

ترجمه: به خدایى که جانم در اختیار اوست، وارد بهشت نمى‌شوید مگر مؤمن شوید و مؤمن نمى شوید، مگر این که یکدیگر را دوست بدارید. آیا مى خواهید شما را به چیزى راهنمایى کنم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید  .

●- امام باقر (علیه السلام) از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرموده اند:

« ود المؤمن للمؤمن فی الله من أعظم شعب الایمان. ألا و من أحب فی الله و أبغض فی الله و اعطی فی الله و منع فی الله فهو من أصفیاء الله » (تحف العقول، 48)

ترجمه: دوستی مؤمن با مؤمن برای خدا از بزرگ‌ترین شعبه‌های ایمان است. آگاه باشید که هرکس برای خدا دوستی کند و برای خدا (با کسانی که نسبت به خدا و مؤمنین از در بغض و کینه توزی، عناد ورزیده و با حق و حقیقت در ستیزند) دشمنی نماید و منع و عطایش (بخشیدن و نبخشدنش) برای خدا باشد از برگزیدگان خداست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۲۱
عباس اصلانی

کانون وبلاگ نویسان قم به نقل از وبلاگ"گنجینه"،

بسیار خوانده یا شنیده‌‌ایم که جهنم دارای هفت طبقه است و هر کدام مختص به گروهی از گناهکاران و پیروان شیطان است. آنانکه در طول عمر خویش از انجام گناه إبایی نداشتند، و هر گناه را با توجیهی برای آن، انجام دادند، و خدایی نکرده بدون توبه، بار سفر به آخرت را بسته‌‌اند.

اکنون برای آشنایی با طبقات جهنم و اینکه چه کسانی در چه طبقه‌‌ای قرار می‌‌گیرند، ادامه مطلب را ملاحظه بفرمایید.


خداوند متعال در قرآن کریم می‌‌فرماید:

«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(سوره حجر، آیه 45)؛

همانا جهنم میعادگاه تمام گمراهان و پیروان شیطان است، جهنم دارای هفت در است، برای هر دسته‌‌ای، دری جداگانه است.

قرآن مجید، جهنم را «دارُ البَوار»؛(سرای هلاکت) و «بِئسَ القَرار»؛(بدترین جایگاه) و «سوءُ الدار»؛ (خانه‌‌ای بسیار بَد) معرفی می‌‌نماید و برای این میعادگاهِ همیشگیِ سرپیچان از فرامین الهی، درهایی را قرار داده است که هر گروه، از درِ (طبقه) مخصوص به خود وارد آن می‌‌گردند!؟

به احتمال فراوان مراد از هفت در، هفت طبقه باشد، به نحوی که از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است که فرموده‌‌اند: برای جهنم هفت در است؛ و هفت طبقه، و پس از آن حضرت یکی از دستان مبارک خود را بر روی دست دیگر نهاد و فرمودند: این گونه؛ هر طبقه بالای طبقه‌‌ی دیگر قرار داده شده است.(تفسیر نورالثقلین3: 19)

اما در مورد نام طبقات جهنم و تعلق داشتن به کدام گروه از افراد، در روایت آمده است که آن طبقات عبارتند از: جهنم، لظّی، حُطمة، سَقر، جحیم، سعیر، هاویة. (تفسیر نورالثقلین3: 19)

این هفت در، به صورت هفت طبقه است که هر طبقه به عده‌‌ای از پیروان شیطان اختصاص دارد؛

طبقه اول؛ «جهنم» که پائین‌‌ترین طبقات است و منافقین در آنجا قرار دارند.

«أنّ المُنافِقینَ فِی الدّرک الأسفَلَ مِنَ النّار وَ لَن تَجِدَ لَهُم نَصیرا»(سوره نساء، آیه 145)؛

منافقین در طبقه زیرین آتش هستند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت.

طبقه دوم؛ «لَظّی» است که در آن أشقیا به سر می‌‌برند:

«فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّى‏ لا یَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى»(سوره لیل، آیه 14)؛

شما را از آتشی که زبانه می‌‌کشد بیم می‌‌دهم، در آن نیاید مگر شقی و بدبخت.

لظّی؛ مکانی است که از شدت حرارت، گوشت بدن را از استخوان جدا می‌‌سازد، و این شعله سوزان کسانی را که پشت به فرمان خداوند کرده و از اطاعت او روی گردان شدند را صدا می‌‌زند و همچنین کسانی را فرا می‌‌خواند که اموال فراوان جمع کرده و ذخیره نمودند، اما در راه خداوند انفاق نکردند، پس آن‌‌ها را به عقوبت اعمالشان می‌‌رساند.

طبقه سوم؛ «حُطَمَه» نام دارد که در آن تهمت‌‌زنندگان و عیب‌‌جویان و مال اندوزان و حرام‌‌خواران قرار دارند: «کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَة»(سوره همزه، آیه 4 و5)؛

بزودی در آتش حطمه افکنده شود و نمی‌‌توانی دریابی که حطمه چیست؟!!

طبقه چهارم؛ «سَقَر» است که کافرین و منکرین متکبران و گردنکشان و آنهایی که در دنیا نماز نمی‌‌خوانده‌‌اند و از فقرا و مساکین دستگیری نمی‌‌کردند، در آن به سر می‌‌برند:

«سَأُصْلیهِ سَقَرَ وَ ما أَدْراکَ ما سَقَر» (سوره مدثر، آیه 26)؛

به زودی او را در آتش سقر افکنیم، چه می‌‌دانی که سقر چیست؟

آتشی است که نه چیزی را باقی می‌‌گذارد و نه چیزی را رها می‌‌کند، و پوست بدن را به کلی دگرگون می‌‌نماید، و نوزده نفر(از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‌‌اند.

طبقه پنجم؛ «جحیم» است که جایگاه تجاوزکاران و آنهایی که زندگی دنیا را بر زندگی أخروی برگزیده‌‌اند:

«فَأَمَّا مَنْ طَغى‏ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى‏»(سوره نازعات، آیه 37)؛

اما کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را انتخاب نماید، جایگاهش جحیم خواهد بود.

جحیم؛ مکانی بسیار خطرناک است و آتشی بسیار هولناک دارد و ساکنان آن از فشار آتش در آن زیر و رو می‌‌شوند، درست مانند گوشتی که در دیگ از فشار جوشش دیگ، زیر و رو می‌‌گردد.

طبقه ششم؛ «سعیر» است و کسانی که از اوامر پروردگار سرپیچی نموده‌‌اند به این عذاب مبتلا خواهند شد:

«وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعیر»(سوره سبأ، آیه 12)؛

و کسی که از فرمان ما سرپیچی کند از عذاب سعیر به وی می‌‌چشانیم.

سعیر؛ مکانی است که در آن، سیصد چادر از آتش برپا شده است و در هر چادری سیصد قصر از آتش وجود دارد، و در هر قصری سیصد اتاق از آتش، و در هر اتاقی سیصدگونه از انواع عذاب‌‌های آتشین وجود دارد، و در هر اتاق، مارها و عقرب‌‌ها و غل و زنجیرهایی که همه از آتش است، مهیا می‌‌باشد.(تفسیر نورالثقلین 3: 17)

طبقه هفتم؛ «هاویه» است و در آن کسانی که اعمال میزانشان سبک باشد، به سر می‌‌برند:

«وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُمُّهُ هاوِیَة ٌوَ ما أَدْراکَ ماهِیَهْ نارٌ حامِیَةٌ»(سوره قارعه، آیات 9 و 10)؛

و اما کسی که اعمال وزن شده‌‌اش سبک باشد جایگاه او هاویه است و نمی‌‌توانی دریابی که هاویه چیست؟ آتشی بس سوزاننده.

هاویه؛ آتش عمیقی است و به قدری حرارت دارد که پوست بدن افرادی که در آن واقع می‌‌شوند را درهم می‌‌کشد.

در روایت وارد شده است که:

پس از نزول آیه شریفه «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»، رسول خدا(ص) حالش تغییر کرد و گریه شدیدی فرمود.

اصحاب هم گریان شدند و نمی‌‌دانستند چه نازل شده و هیچیک از آنها نمی‌‌توانستند از آن حضرت سبب گریه را بپرسند!

جناب سلمان گفت: هیچ چاره‌‌ای نیست مگر آنکه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیاید.

سلمان به دنبال حضرت زهرا(س) رفت و عرض کرد: ای دختر رسول خدا، پدرت اینطور شده، بیایید و ببینید چه شده است؟

حضرت زهرا(س) چادر سر کرد.

سلمان گوید، دیدم چادر حضرت زهرا(س) دوازده جایش وصله دارد.

سلمان گریست و گفت: دختران قیصر و کسری در سندس و حریر می‌‌باشند، در حالی که لباس دختر سید أنبیاء چنین است.(وقتی بعدا این مطلب به رسول خدا(ص) عرض شد، فاطمه زهرا(س) فرمود: 5 سال است که برای من و علی نیست مگر یک پوست گوسفندی که روزها بر روی آن شتر را علف می‌‌دهیم و شب ها آن را فرش خود قرار داده و بر روی آن می‌‌خوابیم و بالش ما از لیف خرما است).

بعد از آن از پدر بزرگوارش سؤال نمود از آنچه جبرئیل امین(ع) نازل نموده بود.

رسول خدا(ص) آیه را تا آخر قرائت فرمود.

صدیقه طاهره(س) از شنیدن آن آیه، به صورت روی زمین افتاد و گفت: وای بر کسی که داخل جهنم شود.

سلمان گفت: کاش من گوسفندی بودم و مرا می‌‌کشتند و گوشت مرا می‌‌خوردند و ذکر جهنم را نمی‌‌شنیدم.

ابوذر گفت: کاش مادر مرا نزاییده بود و نام جهنم را نمی‌‌شنیدم.

عمار گفت: کاش مرغی بودم و در بیابانها پرواز می‌‌کردم و بر من حساب و عقابی نبود و نام جهنم را نمی‌‌شنیدم. 

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) دست بر سر گذاشت و فرمود: وای از سفر دراز و طولانی و کمی توشه برای سفر قیامت! (بحار الأنوار ‏8: 303).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۵۲
عباس اصلانی